احرار خبر: همچنان استعداد لرزهخيزي شهر تبريز پابرجاست ولي نميدانم چرا برعکس اين مقوله تهديدآميز حتي ساخت و سازهاي غيرمجاز، بافتهاي ناکارآمد شهري، تخريب افسارگسيخته طبيعت، بلندمرتبهسازيهاي بيرويه هر روز احتمال خطر در اين مواقع را بيش از پيش قوت بخشيده است.
اين روزها به روايت ناصرخسرو قبادياني، شاعر و تاريخنگار نامي قرن پنجم، مصادف با سالروز زلزله هولناک تبريز در سال 434 هجري قمري است و به بيان ديگر، 1003 سال پيش در چنين روزي، يکي از مهيبترين زلزلههاي تاريخ در تبريز به وقوع پيوست.
از حيث تاريخنگاري، سفرنامه ناصرخسرو و شرحي که اين دبير فرزانه آورده، يکي از مهمترين منابع بررسي زلزله معروف تبريز، به شمار ميرود.
ناصرخسرو، چهار سال بعد از اين زلزله به تبريز آمده و اطلاعاتي را در خصوص آن زلزله گردآوري کرده است. به گفته وي منجمي به نام ابوطاهر شيرازي، زلزله را پيشگويي کرده بود. او از مردم خواسته بود که به کوه سرخاب پناه ببرند تا در امان باشند. گروهي از مردم که اين پيشگويي را باور کرده و به کوه معروف شهر، پناه ميبَرند، از زلزله در امان ميمانند، اما گروه ديگر، قرباني عصيان بيرحم زمين ميشوند.
ناصرخسرو، در شهر قدم ميزند و در جريان همين گشتوگذار با مردي از بازماندگان زلزله، ديدار ميکند. از قول اين مرد، ميگويد: «مرا حکايت کرد که بدين شهر زلزله افتاد. شب پنجشنبه هفدهم ربيعالاول سنه اربع و ثلاثين و اربعمائه (434 هجري) و در ايام مسترقه بود. پس از نماز خفتن. بعضي از شهر خراب شده بود و بعضي ديگر را آسيبي نرسيده بود و گفتند چهل هزار آدمي هلاک شده بودند.»
از همين حکايت کوتاه ميتوان مشخصات کلي اين زلزله را که منجر به فروپاشي يکي از توسعهيافتهترين نظامهاي شهري جهان (تبريز) شده است، دريافت:
1) زلزله، پنج روز مانده به سال نو (ايام مسترقه) و در شب ميلاد نبي مکرم اسلام(ص) روي داده و شور و نشاط مردم را به داغ و دردي جانکاه تبديل کرده است. اين موضوع، از حيث تاثيرات و پيامدهاي عاطفي، در فضاي اجتماعي آن روز تبريز و آذربايجان، بسيار مهم است. با در نظر داشتن اقليم سردسير تبريز، ميتوان تصور کرد نياکان بينواي ما، در سرماي استخوانسوز اواخر سال، در زير آوارهاي خشتي و چوبي، چه زجري کشيدند.
آنطور که زندهياد دکتر زرينکوب در اثر معروف خود، «با کاروان حله» نقل ميکند، در چنان شرايطي که پسلرزهها نيز تا يک ماه ادامه داشت، حاکمان بيکفايت شهر، از بيم جان خود، به باغات اطراف گريخته بودند.
خبر وقوع زلزله، ماهها طول کشيد که به ساير بلاد کشور برسد. از همت جمعي براي نجات مردم خبري نيست. تبريزيهاي بيکس و تنها، يک چشمشان خون است و يک چشمشان اشک. از سويي، سوگوار عزيزان خويشاند و از سوي ديگر در آن تاريکي مخوف و سرماي خشن، سرگردان و عاجز ماندهاند. تا چشم کار ميکند عرصه عمومي شهر، محل جولان سگها و گرگهاي ولگردي است که به گرد اجساد و قربانيان نيمهجان، پرسه ميزنند. خانه و کوي و برزني که مهياي جشن نوروزي بود، به تلي از آوار و خاکستر بدل شده است. آوارهايي که آرزوهاي سال جديد را در خود دفن کردهاند.
2) اين زلزله، شبانگاه و در نخستين ساعات بامداد (پس از نماز خفتن) روي داده است. با توجه به اينکه در آن روزگار بيرسانه و بيارتباطات، مردم از همان اول شب، سر به بالين خواب ميگذاشتند، ميتوان گفت، 40 هزار نفر کشتهاي که ناصرخسرو از آن سخن گفته، در واقع بيشترين تلفاتي بود که ميتوانست روي دهد. با در نظر داشتن وسعت آن دوره شهر که ناصرخسرو آن را حدود 1400 در 1400 گام عنوان ميکند، به جرأت ميتوان گفت زلزله تاريخي تبريز، از معدود مخاطرات طبيعي است که شمار قربانيان، بيشتر از شمار بازماندگان بوده است. از همين موضوع، ميتوان به غيرممکن بودن امدادرساني و بازسازي شهر، در آن مقطع تاريخي پي برد.
3) زندهياد دکتر محمدجواد مشکور، در اثر مهم خود، «تبريز، تا پايان قرن نهم هجري» نقل ميکند که امکان امداد در آن سرماي هولناک، به قدري محدود و ناچيز بود که بازماندگان، عملاً جز نجاتهاي بسيار موضعي و کماثر، نتوانستند کاري از پيش ببرند و ترجيح دادهاند، شهر را بر روي همان تل آوارها، از نو بنا کنند.
4) امروز، عمده آثار مهم تاريخي در شهر تبريز متعلق به قرن هشتم هجري (مثل ارک تاريخي) و قرن نهم هجري (مثل مسجد کبود) است. اين در صورتي است که با در نظر داشتن پيشينه هزاران ساله کهنشهر تبريز، قطعاً ميتوان گفت اين شهر تا پيش از قرن پنج نيز صاحب آثار نفيس معماري و شهرسازي بوده است. قطران تبريزي، شاعر قرن پنجم هجري که خود از بازماندگان زلزله است، در قصيده معروف خود، در توصيف زلزله سال 434 هجري، به تمجيد از تبريز متمدن آن روزگار ميپردازد. تمدني که بخش مهمي از جلوههاي آن، با وقوع زلزله به کلي از ميان رفته است.
نبود شهر در آفاق خوشتر از تبريز
به ايمني و مال و به نيکوي و جمال
خدا به مردم تبريز برفکند فنا
فلک به نعمت تبريز برگماشت زوال
فراز گشت نشيب و نشيب گشت فراز
رمال گشت جبال و جبال گشت رمال
زلزله 17 ربيعالاول 434 هجري، در کنار هفت زلزله تاريخي ديگر، از طبيعت لرزهخيز اين محدوده از سرزمينمان خبر ميدهد. اين زلزله دومين زلزله تاريخي تبريز است، و البته مهيبترين آنها. هر يک از زلزلههاي بزرگ تاريخي در تبريز، به فاصله هفتاد، هشتاد سال رخ دادهاند. با اينحال، سريال هولناک اين زلزلهها هيچگاه متوقف نشدهاند.
استعداد لرزهخيزي شهر تبريز، امروز نيز پابرجاست. هيچ اتفاق زمينشناسي خاصي نيفتاده که احتمال وقوع يک زلزله هولناک ديگر را در شهر از ميان برده باشد. برعکس، حتي ساخت و سازهاي غيرمجاز، بافتهاي ناکارآمد شهري، تخريب افسارگسيخته طبيعت، بلندمرتبهسازيهاي بيرويه و تحريک گسلها در کوهها و بيابانها، اين احتمال را قوت نيز بخشيده است. تصور اينکه زلزلهاي مشابه زلزله 434 هجري، چه بر سر تبريز 1.8 ميليون نفري ميتواند بياورد، هولناک و تکاندهنده است.
منبع: فارس
نگارنده: فرشيد باغشمال