احرار: نسيم يوسفي، اولين مجري طرح با من بخوان در تبريز از اينکه دانشآموزان دبيرستاني نميتوانند يک متن فارسي را بهشکلي روان بخوانند، انتقاد ميکند.
به گزارش احرار به نقل از مهر، مسئولان تلاش ميکنند که بچهها کتاب بخوانند، اما او ميگويد بچهها بايد کتابهاي باکيفيت بخوانند. تمام عمرش را هم براي همين صرف کرده است.
نسيم يوسفي که حالا بچه ها به او خاله قصهگو مي گويند، از سال72عضو کانون پرورش فکري بوده، آنقدر لابهلاي رنگها و کتابها و کودکيها زندگي کرده که تصميم گرفته تمام زندگيش را صرف ساختن همين دنيا بکند، اما باکيفيتتر.
نسيم يوسفي تنها مجري طرح با من بخوان در تبريز است. طرحي که اساس آن، ارائه آموزشهاي خلاقمحور به کمک کتابهاست. يوسفي براي اينکه بتواند اين طرح را در تبريز و براي بچههاي تبريز اجرا کند، بارها با هزينه شخصي خودش به تهران رفته و در کلاس هاي مختلف حضور داشته؛ چون او معتقد است کودکان لايق بهترينها هستند.
درباره رنجي که براي دغدغه شخصي اما سود عمومياش کشيده، با نسيم يوسفي گفتگوي مفصلي داشتيم که در ادامه ميخوانيد.
*قصه خودتان از کجا شروع شد؟
از سال 72تا 92عضو کانون پرورش فکري بودهام، زماني به عنوان عضو و زماني به عنوان مربي ادبي و... فعاليت کردم. محيط کانون خيلي گرم و صميمي و رنگارنگ است. همينها باعث ميشد برايم جذابيت ويژهاي داشته باشد.
از طرفي ديگر کانون بچهها را آزاد ميگذارد و امکانات زيادي دارد.
*چقدر آزاد؟
يادم ميآيد که يکبار يکي از ديوارهاي مرکزمان را خودم کامل رنگآميزي کردم. چيزي نگفتند و مستخدم فقط چندمدت بعد پاکشان کرد. کانون پر از متريال بود که با ذهن خودمان هرچه دوست داريم خلق کنيم.
بزرگترها هميشه از آزاديدادن به فرزندانشان ميترسند. درحالي که آزادي لازم است تا کودک وقتي با واقعيتهاي جامعه مواجه شد و ديد که بايد براي ادامه حيات به تواناييهاي خودش اتکا کند، حرفي براي گفتن داشته باشد.
*اگر کانون نبود و از بچگي آنجا نميرفتيد، فکر ميکنيد مسير زندگيتان جور ديگري ميشد؟
اگر کانون نبود، فرهنگنامه کودک و نوجوان را نميخواندم، با توران ميرهادي آشنا نميشدم، نمي?رفتم تهران، شوراي کتاب کودک نميرفتم، چيزي ياد نميگرفتم و ...
*بچه که بوديد بيشتر چه فعاليتهايي انجام ميداديد؟
من خودم معمولا براي بچههاي کوچکتر از خودم بلندخواني کتاب انجام ميدادم. بچهها اين را خيلي دوست داشتند و استقبال ميکردند. در جشنوارههاي قصهگويي و پژوهشي کانون هم شرکت ميکردم و معمولا رتبههاي خوبي به دست ميآوردم.
*اگر به کودکي برگرديد و به روزهايي که در کانون بوديد، باز به سمت کتابها ميرفتيد يا دنياي ديگري را براي زيستن انتخاب ميکرديد؟
پيش از کانون من به خانواده معتقدم. کانون فقط کار خانواده را گسترش ميدهد. من در خانوادهاي بزرگ شدم که هم پدر و هم مادرم معلم بودند. پدرم از کودکي برايم زياد کتاب ميخواند. وقتي وارد کانون شدم، توانستم در آن فضا بيشتر پر و بال بگيرم.
کانون مرا با نويسندگان حوزه کودک و نوجوان آشنا کرد. اين فرصت را پيدا کردم که درمورد کتابهاي کودک و نوجوان کارهاي پژوهشي انجام بدهم. با هفتهنامه دوچرخه که ضميمه روزنامه همشهري است همکاري کردم، همينطور با بخش انتشارات کانون.
*ماجراي آشناييتان با خانم توران ميرهادي (مشهور به مادر ادبيات کودک و نوجوان ايران) را تعريف کنيد.
با کتابهاي خانم ميرهادي که آشنا شدم، رفتم تحقيق کردم و ديدم که موسسهاي به نام موسسه با من بخوان تاسيس کردهاند و آموزشهاي خلاق خواندن کتاب براي کودکان و نوجوانان را ياد ميدهند. آنها همچنين ترويح کتاب و کتابخواني و تجهيز کتابخانههاي کودک و نوجوان را هم در دستور کار خود داشتند و دارند.
واقعيت اين است که امروزه کتابهاي زيادي در حوزه کودک و نوجوان توليد ميشود، اما از لحاظ فرم و تصوير و محتوا و چاپ، فاقد کيفيتهاي لازم هستند؛ در اين موسسه سعي ميشود کتابهاي خوبي چاپ بکنند.
*آدمهايي که با کتابها سر و کار دارند، معمولا اولين کاري که سراغش ميروند، نوشتن است. اما شما خواندن و خواندن و خواندن را انتخاب کرديد.
زماني نوشتن را دوست داشتم؛ اما ناخودآگاه خواندن کتاب براي کودکان برايم لذتبخشتر شد. فکر ميکنم از همان اول روايت و قصهگويي را بيشتر دوست داشتم. با خواندن شما مطلبي را همان لحظه انتقال ميدهيد و من اين را به نوشتن و موکولکردن براي بعد ترجيح ميدهم.
*با نوشتن شما عقايد خودتان را منتشر ميکنيد ولي با خواندن، عقايد نويسندگان ديگر را منعکس.
اين هم برميگردد به مربي. مربي بايد کتاب را بخواند و بچهها را در نتيجهگيري آزاد بگذارد. مربي بايد فکر کردن را به بچهها ياد بدهد، نه يک عقيده خاص را.
*برگرديم به بحث بامن بخوان.
من در موسسه بامن بخوان تهران خيلي دوره گذراندم. هنوز هم در حال رفت و آمد هستم، آن هم با هزينه شخصي خودم. تا آخر امسال ميخواهم نمايشگاه تخصصي کتاب کودک و نوجوان در تبريز برگزار کنم، آن هم کتابهاي باکيفيت.
از سال ?? طرح با من بخوان را در تبريز اجرا کردم، با بچهها ناشنوا و سرطاني و ...
*خوانش کتاب با بچههاي سرطاني چگونه بود؟
عالي، فوقالعاده بود واقعا. حس بينظيري است. وقتي ميروي ميبيني بچهها داروهاي سنگين مصرف کردهاند و حال خوشي ندارند، اما تو به آنها حال و انرژي خوبي ميدهي، طبيعتا اين انرژي خوب به خودت هم برميگردد.
وقتي از اتاق خارج ميشوم، با چشمانشان کلي از من تشکر ميکنند. بودن در کنار اين بچهها حس خاصي است. از آنها چيزهاي زيادي ياد گرفتهام، چون درد و رنج آنها را زود بزرگ کرده است.
اين کودکان بخاطر درمانشان نميتوانند بهطور منظم به مدرسه بروند؛ براي همين از درسهايشان عقب ميمانند. من سعي کردهام با خواندن کتابهاي مختلف اين عقبماندگي را جبران کنم و موفق هم شدهام.
*فکر ميکنيد با اين طرح، چهچيزي به بچهها اضافه ميشود؟
سيستم آموزش و پرورش اين را مطالعه کردهاند و به اين نتيجه رسيدهاند که حتي دانشآموزاني که ديپلم ميگيرند، باز نميتوانند يک متن را صحيح بخوانند. اين واقعا مشکل بزرگي است.
از طرفي ديگر ميگويند باسواد کسي است که خواندن و نوشتن بلد باشد، درحالي که ?مهارت اصلي را فراموش ميکنيم: شنيدن و نوشتن.
متاسفانه در مدارس هميشه با تئوريها ذهن بچهها را درگير کردهايم؛ اين چيست، تعريف فلان پديده چيست. با من بخوان اين تئوريها را کاربردي کرده است.
*نتيجهاي که حاصل ميشود، به زحمتهايي که ميکشيد ميارزد؟
واقعيتش اين است که شايد تا الان بيشتر از150ميليونتومان براي رفت و آمدم به تهران و اقامت و هزينه کلاسها هزينه کردهام. اما اينکه تجاربم را به حدود 80نفر منتقل کردهام خيلي شيرين است. شايد اين موضوع براي من سود مادي نداشته باشد، اما من با توران ميرهادي بزرگ شدهام، همهچيز که پول نيست.
*خانم ميرهادي را خودتان چگونه معرفي ميکنيد؟
هرکس که در خانه کودکي دارد و يا کارش به گونهاي است که با کودکان سر و کار دارد، بايد اين بانو را بشناسند. هروقت بروم تهران محال است که سر مزار او حضور نيابم. او يک شخصيت عجيب بود.
اولين مهم کودک را در ايران خودش تاسيس کرده است. او جايي گفته بود که سعي ميکند هر غم بزرگي که در زندگي برايش پيش آمد، آن را به يک کار بزرگ تبديل کند. مدرسه فرهاد را در تهران تاسيس کرده، يکي از بنيانگذاران شوراي کتاب کودک بوده آن هم با پولي که از جايزه آستريد ليندگرن به دست آورده بود. او تمام زندگياش را صرف ساختن دنيايي بهتر براي کودکان و نوجوانان کرده است.
*فضاي تبريز را براي اجراي اين طرح چگونه ميبينيد؟
زماني بوده که خودم رفتهام دنبال ادارات و موسسات تا به من کمک کنند اين طرح را اجرا کنم. زماني هم خودشان آمدهاند و دنبالم.
*و اما برنامهتان براي آينده؟
به قولي که به توران ميرهادي دادهام پايبند باشم: دنيايي بهتر براي کودکان بسازم.
بهنام عبداللهي