احرار: نه آنکه به هيچ عنوان ردي از «خشونت عليه زنان» در ايران يافت نشود، اما بايد بدانيم اين مساله جهاني است و بيش از آنکه پديده اي ايراني باشد، موضوعي آمريکايي اروپايي است؛ به گونه اي که طبق آمارها در هر 18 ثانيه يک زن مورد آزار قرار مي گيرد و 30 درصد از زنان آمريکايي در معرض آزار جسمي همسرانشان قرار دارند و 25 درصد از آنان حتي در دوران بارداري توسط همسر خود مورد ضرب و شتم قرار ميگيرند.
زنان در جوامع مختلف و در گستره جهان و تاريخ، در معرض خشونتهاي گوناگون بوده و هستند؛ آنچنان که شايد بتوان آن را در چهار دسته خشونت هاي فيزيکي، جنسي، روحي رواني و اقتصادي اجتماعي طبقه بندي کرد. در اين ميان دو نکته در زمره باورهاي غلط عمومي است. نخست آنکه همه خشونت عليه زنان تماماٌ توسط مردها ايجاد نميشود و بخش قابل توجهي از آن، خشونت زنان عليه زنان است؛ و دوم آنکه مقدار زيادي از خشونت در دنيا، «خشونت عليه مردان» است؛ حال آنکه بخشي از اين خشونت، توسط زنان عليه مردان روا داشته ميشود.
حالا که سازمان ملل متحد، روز 25 نوامبر را به عنوان روز منع خشونت عليه زنان نامگذاري کرده است، متاسفانه گروههايي ميکوشند از اين حربه بر عليه جمهوري اسلامي و انديشه هاي ديني و انقلاب استفاده کنند و يا در گستره وسيعتر دين و دينداري را مسبب توسعه خشونت در جوامع معرفي کنند. اين در حالي است که حتي در غربيترين پژوهشها اثبات شده است که حجم و عمق دينداريِ صحيح، خود سد راه توسعه خشونت است و مرد و زن ديندار به سطح بالاتري از مهرباني و مدارا دست يافته اند.
درست است که عموماٌ زنان در موضوع گزارشدهي خشونت دچار خودسانسوري شده و عموماٌ پژوهشاي دانشگاهي به دليل عدم امکان ورود به حريم خصوصي دچار چالش و تنگنا هستند و نتايج آن عموماٌ متشتت و ناکافي است، اما در اين خصوص، بايد به چند مورد توجه کنيم:
1- در بيان آمار و ارقام خشونت، نه اغراق و افراط کنيم و نه به کم بيني و تفريط مبتلا شويم.
2- گاهي مردان نيز قرباني خشونت خانگي از سوي همسران خود هستند. در بريتانيا از هر سه قرباني خشونت خانگي، دو نفر زن و يک نفر مرد است.
3- خشونت عليه زنان، در حال حاضر يکي از مخمصههاي طاقت سوز غرب متمدن است که کمتر توانستهاند براي دفع و رفع آن چارهي بينديشند. وليکن با زور دستگاههاي تبليغاتي خود همواره انگشت اتهام را به سمت کشورهاي شرقي و يا مسلمان دراز کردهاند.
4- يکي از ريشههاي اصلي خشونت معاصر عليه زنان غربي، بهره کشي از زنان در دستگاه سرمايهداري است. زن جنبه کالايي يافته و در نظرگاه مردان پول دوست و شهوت پرست، در معرض آسيب قرار دارد.
5- در بررسي مساله خشونت در ايران دچار سياسي بازي نشويم. چپ و راست را وارد اين ماجرا نکنيم و البته متوجه باشيم در تحليلها، شيفته و مسحور انديشههاي غربي نباشيم. آنان اگر براي اين کار راهکارهاي مجربي ميداشتند کمر خود را راست ميکردند.
6- در بزرگداشت اين چنين مناسبتهاي جهاني، متوجه هجمههاي طراحي شده و يا پنهاني عليه دين و انقلاب باشيم و با تمام قوا از مباني متين و صحيح اسلامي دفاع کنيم.
7- در مقام چاره جويي براي اين آسيب خانوادگي و اجتماعي، مراقب نسخههاي قلابي و يا شيادانه باشيم. برخي ميخواهند زن را از زن بودن خارج و مرد را از مرد بودن مستعفي کنند. اساساً جامعه بدون جنسيت، نه امکان پذير است و نه عاقلانه! زن بايد به نقش هاي زنانه خود عمل کند و مرد بايد در دايره اقتدار خود حکيم و لطيف باشد.
8- بدانيم «فردگرايي» مشکلي از مشکلات جامعه ما حل نخواهد کرد؛ آنچنان که غربيها را در دام بلاي خود به گرداب فروپاشي کشانده است. راه حل ما تقويت پيوندهاي اجتماعي و تحکيم بنياد خانواده است