1396/05/17 - 14 : 1
کد خبر: 16442
فرهاد باغشمال
لشکر شکست خورده
احرارخبر: بنده هيچ مخالفتي ندارم... بدون مقدمه مينويسم، بنده هيچ مخالفتي با تجليل از خبرنگار ندارم اما جاي من باشيد،
چه حالي به شما دست ميدهد وقتي که در بين دعوتنامهها ناگهان نام فلان سازمان را ببيني که همين چند وقت قبل به جهت درج مطلبي پلههاي دادگاه را چاشني زندگيات کرده بود و او حالا برايت از خبرنگار ميگويد و بر قلم سوگند!
بنده هيچ مخالفتي با تجليل از خبرنگار ندارم، ولي اين سنتي که بنا شده چندان راحتم نميگذارد. نميخواهم روز خبرنگار بهانهاي شود تا شانيت قلم و رسالت خبر تحتالشعاع قرار بگيرد. نميتوانم خود را راضي کنم که در کريدور فلان اداره ازدحامي از دوستان خبرنگار را ببينم که براي گرفتن کارت اعتباري هديه از سر و کول هم بالا ميروند و در اين ازدحام ناگهان جناب مدير با افه و فيس و افاده خودي نشان داده و جولاني پاوارتگونه کشيده و از بين جمعيت خبرنگار رد شود تا بر منِ خبرنگار حالي کند که يک مَن ماست چقدر کره دارد!
بنده هيچ مخالفتي با تجليل از خبرنگار ندارم، ولي به خدا اين راهش نيست که سال به سال خبرنگار در حکم موي دماغ تلقي شده و اگر هم خبرنگار سهوا (!) پيگير خبري شد، او را به مندرجات پر مبالغه روابط عمومي واقع در سايت سازمان هدايت کنند و حال امروز بهبه و چهچه کرده و خبرنگار بياراييم.
بنده هيچ مخالفتي با تجليل از خبرنگار ندارم، ولي دور از انصاف است که خبرنگار آن رکن چهارم دموکراسي آنقدر در ناامني شغلي به سر برد که براي به دست آوردن دل فلان «ياردانقلي» مجبور شود تا قلم را به هر سمتي بچرخاند. بنده هيچ مخالفتي با تجليل از خبرنگار ندارم...
2- ما شکست خوردهايم
من در ابتداي اين بند پرچم سفيد را نه به عنوان صلح و دوستي، بلکه به نشان عجز و ناتوانيام بالا ميبرم و اعتراف ميکنم که شکست خوردهايم! دوستان بياييد صادق باشيم، گردن ما بسيار نازکتر از تصوري است که بخواهيم تأثيرگذار باشيم. وقتي براي تنظيم خبري مجبوريم با هزار و يک «امّا» مقابله کنيم که مبادا به فلاني بر بخورد و يارانهات فلان گردد، نکند به بهماني بربخورد و آگهي نيم صفحهاش را دريغت کند، نکند آبدارچي فلان بخشدار ناراحت شده و به جرم تشويش اذهان چهار ستون بدنت را بلرزاند... و بعد از صدقه سر اين تحديدها و تهديدها تنظيم خبرت به معجوني از حرفهاي کليشه همچون: وي افزود، ايشان فرمودند، او تصريح کرد و قسعليهذا... تبديل شود، قبول کن ما شکست خوردهايم.
وقتي بعد از عمري کار هنوز کرايه نشين فلان سبزي فروش هستي و پسرش نيز به مضحکهات ميگيرد که خبرنگاري هم شد شغل؟! و تو بيتوجه به گفتهاش به رپرتاژ فلان شرکت فکر ميکني تا از پورسانتش بريزي بر حلقوم پدر اين مضحکه روزگار، قبول کن ما شکست خوردهايم.
وقتي سردبيري و تهدبيري و خبرنگاري و تايپيست و ويراستاري و دبير صفحهاي و منشي صفحهاي و کنداکتوري تنها يک نفر باشد، چه ميگويم وقتي اين يک نفر در مقام پيک موتوري زحمت ليتوگرفي و چاپ را نيز برعهده بگيرد، قبول کن ما شکست خوردهايم.
3. تشکر
بنده هيچ مخالفتي با روز خبرنگار ندارم و از همه مسؤولين محترم که يادمان کرده و تبريکمان مي گويند صميمانه تشکر ميکنم ولي قبول کنيد ما شکست خوردهايم.
نصر نيوز
کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید: