فردا تبريز کهن با عدهاي از فرزندان خود اعم از کودک و بزرگ، دختر و پسر و مرد و زن وداع ميکند؛ وداعي جانسوز، وداع با جانباختگان در سانحه قطار؛ وداع با آنهايي که عاشقانه به زيارت امام غريب ميرفتند و خود نيز غريبانه جان دادند.
آري ، آسمان تبريز در روزهاي گذشته که از حادثه دلخراش و جانسوز قطار در سمنان ميگذرد، غمگين بود؛ مردمش هم؛ بسياري از همشهريان همراه با مردان و زنان دختر و پسر و مادر و پدر و نوه از دست داده گريستند، اما چه ميشود کرد، تبريز هنوز استوار مانده است و تبريزيها مهربانتر از هميشه با داغديدهها، آنها که عزيزانشان را از دست دادهاند، همدردي ميکنند، شايد که قدري از آلام بازماندگان کاسته شود.
بسياري از همشهريهاي من در هفته جاري که از حادثه قطار و جانباختگان آن مي گذرد لحظهاي آرام و قرار نداشتهاند، حداقل اينکه دلشان با مصيبت ديدگان بوده است. بسياري در کنار داغ ديدگان بودند، بسياري سخن گفتند و مطلب نوشتند، عدهاي شمع روشن کردند و عدهاي هم دنبال مسبب و ... که لازم و ضروري است.
تبريز در طول تاريخ از اين داغ ها بسيار ديده است. مردمش نيز همينطور؛ اما به لطف پروردگار و به گواه تاريخ از بسياري آنها رو سفيد بيرون آمده اند و شکي ندارم که اينبار نيز چنين خواهد بود.
فردا غم از دست دادن کودکان تبريزي و پسران و دختران و مردان و زنان عاشق اهل بيت عصمت و طهارت که مي روند در سالروز رحلت هشتمين امام خود رخ در نقاب خاک بکشند ؛ قاطبه مردم تبريز قهرمان را به آئين وداع جانسوز با اين عزيزان ميکشاند؛ اگر در لحظه وقوع حادثه، نبودند از شيرمردان و شير زنان که به کمک عزيزان فرزند از دست داده بشتابند، حداقل در اين لحظات در کنار خانوادههاي داغديده، قدري از مصيبت آنان کاسته شود. داغ از دست دادن عزيزان همسفر، از همسر، فرزندان، نوه و نتيجه و به دور شدگان از قافله عاشقان امام آن هم در سفر زيارتي، داغ سنگيني است.
-----------------------------
نگارنده: محمد حسن علملو