در حالي که انتظار ميرود بازنشستگان پس از رسيدن به سن بازنشستگي زندگي آرام و راحتي را سپري کنند اما هزينههاي گزاف زندگي سبب ميشود در تنگناي هزينههاي زندگي گرفتار شده و در پي يافتن شغل جديد باشند.
افراد شاغل بعد از 30 سال کار کردن و خدمت به سن بازنشستگي ميرسند و اميد ميرود که در اين دوران روزگاري همراه با آسايش و فراغ بال داشته و سالهاي پاياني عمر را در مسافرتهاي زيارتي و سياحتي طي کنند و با آرامش خيال شاهد به بار نشستن ميوههاي درخت زندگي خود باشند.
در حالي که اين گونه نيست و افراد سالمند و بازنشسته در کشور ما بعد از بازنشستگي به دنبال يافتن شغل مجدد متناسب با سن و سال خود هستند تا براي گذران زندگي و معيشت خود دست نياز به سوي ديگران و حتي فرزندان خود دراز نکنند.
اين موضوع حکايت بازنشستگان دلسوز کشورمان است که وقتي پاي درد دل آنان مينشينيم آهي از نهاد دل بر آورده و از روزگار نامراد گله و شکايت ميکنند.
در حالي که بيش از يک ميليون و 200 هزار نفر بازنشسته صندوق بازنشستگي کشوري و حدود 3 ميليون بازنشسته تامين اجتماعي در کشور وجود دارد اما برنامه جامع و مدوني براي حمايت از اقشار ضعيف و آسيبپذير بازنشسته در کشور وجود ندارد و وامهاي 3 ميليون توماني که طي روزهاي اخير اعلام شده است که به بازنشستگان پرداخت ميگردد تنها و به قيد قرعه به 250 هزار نفر از بازنشستگان تعلق ميگيرد.
در حالي که اين تعداد بازنشسته در مقابل بازنشستگان کل کشور رقم بسيار ناچيز و معدودي است و مطمئنا اين سئوال به ذهن متبادر ميشود که چرا تنها 250 هزار نفر از بازنشستگان را در بر گرفته و چرا اين وام به تمام آنها تعلق نميگيرد.
جيب بازنشستهها با تورم همخواني ندارد
اوضاع تورم و گراني در جامعه بر کسي پوشيده نيست و اقشار بازنشسته جامعه که در خانواده خود به عنوان پدربزرگ و مادربزرگ مطرح هستند براي گذران امور زندگي و اينکه هر هفته بايد به عنوان بزرگ خانواده مهمانداري کنند در نتيجه دخل و خرج آنها با هم برابري نميکند بنابراين آنها مجبور ميشوند در مقابل خرج و مخارج روزانه زندگي دوباره به فکر اشتغال مجدد باشند و در يک نگاه ميتوان گفت جيب بازنشستهها با تورمي که هر روز بيشتر و بيشتر مي شود همخواني ندارد.
وقتي با افراد ميانسال که چند سالي نيز از بازنشسته شدن آنها ميگذرد درد دل ميکنيم ميبينيم که سفيدي موهايشان حاکي از تجربههايي است که در 30 سال کار کردن مداوم به دست آوردهاند اما در حال حاضر کسي خريدار تجربههاي گرانبهاي آنها نيست.
اگر کار نکنم زندگيم لنگ ميماند
حسن آقا يک بازنشسته 74 ساله است که 15 سال پيش بازنشسته شده است او در اين سن و سال به عنوان منشي در مطب يک پزشک کار ميکند.
او در پاسخ به اين سوال که چرا در اين سن و سال کار ميکند ميگويد: چون هزينههاي زندگي بالاست مگر من چقدر حقوق بازنشستگي ميگيرم، بعد از 30 سال کار کردن 900 هزار تومان حقوق به من ميدهند.
وي که دل پرخوني دارد اضافه ميکند: اين 900 هزار تومان کفاف زندگي را نميدهد چون بخشي از آن صرف اجاره خانه شده و يک بخشي نيز به اقساط بانکي تعلق دارد و اگر کار نکنم زندگيم لنگ ميماند.
حسن آقا 4 فرزند مجرد دارد، دو دختر و دو پسر که هنوز ازدواج نکردهاند و البته هزينه تحصيل دختران نيز بر عهده اوست و اين موضوع بار مضاعفي را بر دوش او تحميل ميکند.
موي سپيد را فلک هم به رايگان نداد
پيرمرد ديگري در گوشهاي از پارک نشسته است، نگاههاي پيرمرد را دنبال ميکنم تا رد پاي يک آشنا را در پس نگاههاي او بيابم که به کجا چنين خيره شده است، اما هيچ اثري از يک آشنا در افق نگاه او نمييابم، کنارش رفته سلام و احوالپرسي ميکنم با روي باز و لبخند پذيرايم ميشود، ميپرسم حاجي به کجا چنين خيره شدهاي، ميگويد: اين کار روزانه من است ميآيم در پارک مينشينم و به رهگذراني که با عجله ميآيند و ميروند خيره ميشوم.
وي اضافه ميکند: با وجودي که فرزندانم ازدواج کرده و سروسامان گرفتهاند اما به خانه آنها نميروم چون دوست ندارم فکر کنند من سربار و وبال گردن آنها هستم، من با آمدن به پارک و پيادهروي کردن خود را سرگرم ميکنم و البته هر يک ماه نيز به خانه دختران و پسران ميروم.
او دل پردردي از جوانان امروز دارد، جواناني که فکر ميکنند همه چيز را ميدانند و از تجربيات بزرگترها و افراد سالمند که طي دوران 30 ساله تجربه کسب کردهاند استفاده نکرده و بهرهاي نميبرند.
اين پيرمرد خوش صحبت با اشاره به اين تک بيت" اين موي سپيد را فلک هم به رايگان نداد، من اين رشته را به نقد جواني خريدهام" ادامه مي دهد: جوانان امروزي خيال ميکنند هر کاري که انجام داده و هر تصميمي که ميگيرند درست است در حالي که اين گونه حرفها اقتضاي سن آنهاست و وقتي آنان نيز به سن پيري برسند از دست فرزندان خود گلهمند و ناراحت خواهند شد که چرا فرزندانشان به گفتهها و حرفهاي پدران خود اهميت نميدهند و از تجربيات آنها استفاده نميکنند.
سالمندان چون کودکان تشنه محبت
همچنان که با او مشغول حرف زدن هستيم يکي از دوستانش نيز به جمع ما مي پيوندد.
او ميگويد: وقتي افراد به دوران ميانسالي و پيري ميرسند همچون کودک شده و مثل کودک رفتار ميکنند، آنها تشنه محبت ساير اعضاي خانواده ميشوند در حالي که خيلي از خانوادهها افراد پير و مسن را تکريم نميکنند.
وي اضافه کرد: اما قديمترها اين گونه نبود ما خيلي حواسمان به مادربزرگها و پدربزرگها بود، علاوه بر پدر و مادر خودمان آنها نيز از احترام و ارج و قرب بيشتري برخوردار بودند و البته برکت زندگي نيز بيشتر بود.
بازنشستههاي آموزش و پرورش جزو محرومترينها
خانمي که بازنشسته آموزش و پروش است ميگويد: بازنشستگان آموزش و پرورش جزو محرومترين اقشار بازنشسته هستند در حالي که 30 سال براي تربيت و باسواد کردن فرزندان اين کشور زحمت ميکشند ولي دريافتي، حقوق و مزاياي آنها از ساير بازنشستگان کمتر است.
وي افزود: با اين وضع گراني و تورم جامعه مطمئنا دريافتي ما کفاف زندگي را نميدهد چون شکاف و تفاوت خيلي زيادي بين بازنشستگان آموزش و پرورش و ساير بازنشستگان وجود دارد.
در کنار صحبتها صورت گرفته توسط مسئولان و متوليان امر به نظر مي رسد قوانين حمايتي مناسبي از بازنشستگان وجود ندارد چرا که به گفته محمد اشرفي، رئيس کانون کارکنان بازنشسته سازمان تامين اجتماعي که در رسانه ها منتشر شده بود براي اصلاح وضعيت معيشتي بازنشستگان بايد برخي قوانين تامين اجتماعي اصلاح و به روز شود مثلا الان مزاياي غير مستمر شاغلان براي بازنشستگان و مستمري بگيران لحاظ نميشود که همين موضوع نيز بر پائين بودن دريافتي بازنشستگان تاثير گذاشته است.
اشرفي اضافه کرد: از سوي ديگر و با وجودي که طي 30 سال خدمت هر ماه 9 درصد از حقوق بازنشستگان تحت عنوان حق بيمه براي دريافت خدمات درماني مطلوب کسر شده است ولي همچنان اوضاع درمان بازنشتگان مطلوب نيست.
وي گفت: موضوع قابل انکاري نيست، نبود حمايتهاي مناسب از بازنشستگان، نداشتن امتيازات خاص مثل اعزام به سفرهاي زيارتي، مسافرتهاي سياحتي، تورهاي گردشگري، استفاده از امکانات ويژه خدمات عمومي و دولتي باعث افت روحيه بازنشستگان شده است.
با علي آقا يکي ديگر از بازنشستگان هم صحبت ميشوم که 30 سال در حوزه بهداشت و درمان به عنوان کمک بهيار کار کرده است.
او ميگويد: کار درحوزه بيمارستاني انسان را زود خسته و فرسوده ميکند و از نظر جسمي نيز انسان زود شکسته ميشود.
وي اضافه ميکند: در حالي که من اکنون يک بازنشسته هستم و بايد استراحت کنم ولي وضعيت جامعه اين اجازه را به من نميدهد و با وجود بازنشسته شدن به دنبال يک شغل جديد و مناسب هستم ولي هر کجا که ميروم به نوعي مرا دست به سر کرده و ميگويند نياز نداريم.
ناگفته پيداست افراد بازنشسته در کشور ما سن بالاي 60 سال را دارند و از نظر جسمي نيز به گونهاي نيستند که بتوانند کارهاي سخت و طاقتفرسا را انجام دهند چرا که توان جسمي آنها چنين اجازهاي را نميدهد بنابراين صاحبان مشاغل نيز تمايلي به کار کردن افراد مسن و سالمند در مجموعه خود ندارند.
بنابراين اگر تکتک اعضاي خانواده در جهت تکريم و حمايت مادي و معنوي افراد سالمند و بازنشسته قدم بردارند در نتيجه آنها نيز دغدغه اشتغال مجدد را نداشته و با خيالي آسوده به گذران زندگي ميپردازند.
===================
گزارش از: معصومه درخشان
منبع: فارس