1391/12/26 - 08 : 49
کد خبر: 661
مغلطه اي که همچنان طرفدار دارد
«مدرنيته» يخچال است و «تکنوکراسي» عقلانيت!
حسن و قبح باورهايي مانند «تکنوکرات بودن» در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي، در نوسان بوده. روزگاري، ابزار و تکنيک و فن، ذيل اخلاق و ارزش تعريف ميشدند؛ در آن روزگار، «اول اخلاق بود بعد تکنيک». يک دهه که از انقلاب گذشت، «مانور تجمل» راه افتاد و «نخبگان ابزاري» ميداندار شدند و مقدرات امور در کف تکنوکراتهاي يقهآخونديِ اطوکشيدهي تسبيح بدست _ و البته انقلابي!_ قرار گرفت.
عدهاي که «مدرنيته» را پرستش ميکنند، در مقابل منتقدين مدرنيته چند جملهي آماده و دم دست دارند؛ مثلاً ميگويند: «شما که به مدرنيته انتقاد داريد، پس چرا از عينک و يخچال و کامپيوتر و... استفاده مي کنيد؟» منظورشان هم اين است که «خب، همهي اينها همان مدرنيتهاي هستند که داريد به آن ناسزا ميگوييد و اين نقض غرض است»! اين نحو پاسخ را حتي از جانب نخبگان طرفدار مدرنيته نيز بسيار شنيدهايم؛ همين چند وقت پيش بود که يکي از مترجمين آثار مرتبط با مدرنيته در مناظرهاي در تلويزيون، در پاسخ به ايرادات معرفتي طرف مقابل، مدام تکرار ميکرد که «اگر مدرنيته بد است پس چرا در اين استوديوي مدرن نشستهايد و داريد با استفاده از ابزار مدرن از مدرنيته انتقاد ميکنيد؟»! پيام روشني دارد اين قبيل استدلالها و آن اينکه فهم بعضيها از چنين مفاهيمي، سادهانگارانه و تکلايه است؛ اگر چه همين سادهانگاري، حاصل سالها تتبع و تامل باشد. اينکه تصور کنيم مدرنيته يعني يخچال و تلويزيون و عينک و دوربين و... يعني اينکه نميخواهيم مدرنيته را يک منظومهي واجد روح بدانيم که به مثابهي يک دين _ انسانساخته _ تمام عرصات حيات انسان را متاثر ميکند؛ و بهترين راه، براي رهايي از موج انتقاد، فروکاستن چنين موضوع عميق و مهمي به مسئلهاي در حد يخچال و عينک است... «تکنوکراسي» هم چنين وضعي پيدا کرده در کشور ما. ميگويند «تکنوکرات بودن به معناي استفادهي درست از ابزار خوب و مدرن است...» با اين وصف چرا بايد تکنوکرات بودن مورد انتقاد قرار گيرد؟! فروکاستن مفاهيم از مواضع اصليشان، ابزار رهايي از نقدهايي است که اساسي مينمايد. اگر همه بپذيرند که تکنوکرات بودن يعني به خدمت گرفتن عقل، طبيعي است که نميشود با چنين تکنوکراتي درافتاد؛ که اين درافتادن، به جنگ بديهيات رفتن است. اما مسئله اينجاست که «تکنوکرات» بودن به اين راحتيها همه که تصور ميشود نيست. پيش از افتخار کردن به تکنوکرات بودن، بايد دانست که چنين باوري چه مختصاتي دارد. يک تکنوکرات، لابد ميداند که «عقل»ي که از آن دم ميزند، «عقل ابزاري» است و لابد ميداند که عقل ابزاري، نسبتي با عقل متصل به وحي ندارد. که اگر اين را بداند، اين را هم خواهد دانست که «اصالت هدف و ابزار» را همين عقل ابزاري فرمان ميدهد... هم از اين روست که تکنوکراتها، کار با بولدوزر و لودر را بسيار خوش ميدارند. يک تکنوکرات، ميداند که نسخهي «ارزشداوري» و «اخلاقمداري» قبلاً در مکتب تکنوکراسي پيچيده شده و اگر هم خودش آدم اخلاقمداري باشد، اين اخلاق، به کارش ربطي ندارد. اصولاً يک تکنوکرات، مجاز نيست که ارزش و اخلاق و عاطفه را ميدان دهد. او بايد بکوبد و بسازد؛ باقي همه مانع است براي توسعه! اينکه ادعا کنيم تکنوکرات بودن يعني استفاده از «ويدئوکنفرانس» به جاي عرق ريختن در جادهها، شبيه همان ادعايي است که در مورد مدرنيته ميشود؛ مدرنيته، يعني استوديو و دوربين و... حسن و قبح باورهايي مانند «تکنوکرات بودن» در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي، در نوسان بوده. روزگاري، ابزار و تکنيک و فن، ذيل اخلاق و ارزش تعريف ميشدند؛ در آن روزگار، «اول اخلاق بود بعد تکنيک». يک دهه که از انقلاب گذشت، «مانور تجمل» راه افتاد و «نخبگان ابزاري» ميداندار شدند و مقدرات امور در کف تکنوکراتهاي يقهآخونديِ اطوکشيدهي تسبيح بدست _ و البته انقلابي!_ قرار گرفت. شانزده سال، همين تکنوکراتها يکهتاز بودند و در اين مدت، هنرمندانه توانستند ذائقهي ملت را متحول کنند. بعد که از اريکه افتادند به حکم ظاهر، مدتي به محاق رفتند. و اين به محاق رفتن، گريزناپذير بود؛ تکنوکرات بودن و نازيدن به آن، کمي قباحت داشت در اين سالها... آبها از آسياب افتاد و عرصه براي بازگشت مجدد چنان باورهايي مهيا شد. اساساً در اين سالها، دندان روي جگر گذاشته بودند تا اين هم بگذرد و بعد شکوهمندانه بازگردند و نداي استرجاع سر دهند به عصر تکنوکراسي.
کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید: