1394/05/30 - 15 : 29
کد خبر: 5362
آثار بديع هنرمند بدون دست آذربايجاني/ وقتي دل و پا يکي مي‌شود
احرارنيوز:طوري قلم را در لاي انگشتان پا نگه مي‌دارد و نقاشي مي‌کشد که گويي قدرت دست‌هاي قطع شده‌اش در پاها جمع شده، «رحيم عظيمي» با پا نگارگري مي‌کند و آثاري مي‌آفريند که دست‌ها از خلقشان عاجزند.

بعد از گذر از ميدان ساعت که هنوز هم گواهي قدمت تبريز است و برج ساعت آن که هر ?? دقيقه با طنين موزون زنگ‌هايش گذر زمان و عمر آدمي را به رهگذران هشدار مي‌دهد، از خيابان مقصوديه مي‌گذرم و در انتهاي کوچه‌اي مشرف به مسجد ميدان، به منزلگاه جوان معلولي مي‌رسم که اراده را در هنرهايش معنا کرده است و با تکيه بر قدرت پاهايش آثار هنري زيبايي خلق مي‌کند.

در مي‌زنم و جواني رعنا و قد بلند در را به رويم ‌مي‌گشايد، به جاي دست دادن باهم روبوسي مي‌کنيم چون از داشتن هر دو دست محروم است، اين جوان همان «رحيم عظيمي» نگارگر معلول است، با خوش رويي تمام مرا به داخل خانه دعوت مي‌کند، خانه‌اي باصفا که بوي دلمه‌هاي برگ مو مادر خانه به فضاي آن عطر سنت و سرزندگي بخشيده است.

مرا به اتاق کوچک اما باصفايش که تنها جا براي دو سه نفر دارد راهنمايي مي‌کند، اتاقي که بيشتر شبيه نگارخانه است. مداد، قلم‌مو، پالت، کاغذ و زير دستي‌ها دور تا دور اتاق را پر کرده و کمدي کوچک هم در گوشه‌اي از اتاق گنجينه لوح تقديرها و جوايز نگارگر معلول است.

چاي بابونه خوش‌رنگ مادر رحيم خستگي راه را از تنم بدر مي‌کند و باهم مشغول صحبت مي‌شويم. رحيم خود را معرفي مي‌کند و مي‌گويد: ?? سال دارم و در روستاي عيش آباد مرند به دنيا آمده‌ام که در ?? سالگي بر اثر حادثه‌اي دستانم را از دست دادم. 

حادثه‌اي که باعث شد رحيم دستان خود را از دست دهد

از مادر رحيم در مورد حادثه‌اي سوال مي‌کنم که باعث شده تا دستان فرزند معصومش قطع شود، انگار برايش سخت است که آن روزها را به ياد آورد و بازگو کند ولي اين چنين جواب مي‌دهد: آن موقع هنوز در روستا زندگي مي‌کرديم، رحيم با استعداد بود، هم درس مي‌خواند و هم کار مي‌کرد، در آن روز حادثه نيز پيش خودم مشغول بافتن فرش بود که براي بازي کردن با بچه‌ها بيرون رفت. 

در حين بازي رحيم را برق فشار قوي گرفته بود که بعد از رفتن به بيمارستان‌هاي مختلف و مشورت با پزشکان همه گفتند بايد دست‌هاي فرزندم قطع شود.مادر رحيم ادامه مي‌دهد: چند ساعتي از رفتن رحيم مي‌گذشت که با صداي جيغ و داد بچه‌هاي همسايه‌ها و کمک خواستن آنها هراسان به کوچه دويدم، تا از خانه بيرون آمدم فرزند معصومم را ديدم که روي زمين دراز کشيده و به شدت مجروح شده است.

مادر رحيم آهي مي‌کشد و مي‌گويد: در حين بازي رحيم را برق فشار قوي گرفته بود که بعد از رفتن به بيمارستان‌هاي مختلف و مشورت با پزشکان همه گفتند بايد دست‌هاي فرزندم قطع شود، حال عجيبي داشتم و نمي‌دانستم قرار است چه اتفاقي سر رحيم بيايد، اين سوال آزارم مي‌داد که قرار است آينده رحيم چه شود، بالاخره بعد از چند روز دست‌هاي رحيم قطع شد. 

توکل بر خدا، تلاش و پشتکار سه عامل موفقيت نگارگر معلول

در اين لحظه اشک از چشمان اين مادر دلسوز سرازير مي‌شود و به بهانه آوردن ميوه از اتاق بيرون مي‌رود. رحيم بعد از رفتن مادرش اين‌ چنين ادامه مي‌دهد: در بيمارستان بستري بودم و ديگر دست نداشتم، ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود و بدنم مي‌لرزيد، زبانم بند آمده بود و دلهره شديدي داشتم از اينکه نکند من بمانم و حسرت بدني بي دست. 

رحيم ادامه مي‌دهد: علاقه زيادي به درس و مدرسه داشتم براي همين تصميم گرفتم با پاهايم بنويسم، چند ماهي گذشت و با تمرين و تکرار زياد توانستم به خوبي با پاهايم بنويسم و نقاشي کنم. 

نگارگر معلول که حالا مي‌خواهد پا جاي پاي استاد کمال‌الدين بهزاد بگذارد، مي‌گويد: بعد از آن حادثه، چند سالي گذشت و به جهت مسائل پزشکي و درماني، با خانواده به مرند و سپس به تبريز آمديم و در اين خانه استيجاري ساکن شديم. ديپلم را گرفتم و در رشته نگارگري دانشگاه صنايع دستي تبريز مشغول به تحصيل شدم. 

برايم خيلي سخت بود که با اين شرايط کنار بيايم ولي روز به روز به انگشتان پاهايم مسلط‌تر شدم و توانستم با پا بنويسم و نگارگري کنم.برگزيده ويژه نگارگري بيست و يکمين جشنواره هنرهاي تجسمي جوانان کشور ادامه مي‌دهد: اوايل کار اذيت مي‌شدم؛ کار کردن با پا خيلي سخت‌تر از دست بود، بايد زياد تمرين مي‌کردم ولي به خوبي مي‌دانستم که مي‌توانم اين کار را انجام دهم. برايم خيلي سخت بود که با اين شرايط کنار بيايم ولي روز به روز به انگشتان پاهايم مسلط تر شدم و توانستم با پا بنويسم و نگارگري کنم.

روزگارش کاغذ نقاشي است و قلم‌مو و آبرنگ، عامل موفقيتش را سه چيز مي‌داند: توکل بر خدا، تلاش و پشتکار، از علاقه‌اش به نگارگري مي‌گويد و ادامه مي‌دهد: نقاشي کشيدنم با پا به خاطر عشق و علاقه است، البته انتظار فروش اين آثار و کسب درآمد را نيز دارم چراکه اين تنها هنر و کاري است که مي‌توانم انجام دهم و هزينه‌هايم را تامين کنم. 

هنرمند جوان منبع و حامي مالي ندارد

از رحيم که چند ماه پيش در نهمين دوسالانه ملي نگارگري ايران تقدير ويژه‌اي از او شده است، درمورد مشکلاتش سوال مي‌کنم که اين چنين جواب مي‌دهد: سختي‌هاي اين راه آزارم مي‌دهد به خصوص اينکه منبع و حامي مالي ندارم، تهيه ابزار لازم براي نقاشي پول مي‌خواهد و اگر آبرنگ و قلم‌مو نداشته باشم بايد قيد نگارگري را بزنم. 

سختي‌هاي اين راه آزارم مي‌دهد به خصوص اينکه منبع و حامي مالي ندارم، تهيه ابزار لازم براي نقاشي پول مي‌خواهد و اگر آبرنگ و قلم‌مو نداشته باشم بايد قيد نگارگري را بزنم.از جايش بلند مي‌شود و با پا تخته نازک زير دستي را از آن طرف اتاق مي‌آورد، بعد به ترتيب قلم‌مو، آبرنگ و کاغذ را؛ اجازه نمي‌دهد کمکش کنم و اصرار دارد که خودش کارهايش را انجام دهد. بالاخره همه ابزارهاي مورد نيازش را در گوشه‌اي جمع مي‌کند و مي‌نشيند و مشغول نگارگري مي‌شود. طرحي نيمه تمام دارد و روي آن کار مي‌کند؛ نقاشي نيمه تمام او ذوالجناح اسب باوفاي سيدالشهدا(ع) است.

با ديدن طرح و تلاش رحيم با پاهايش براي نگارگري ذوالجناح حس غريبي وجودم را دربرمي‌گيرد، از اين طرح زيبايش تعريف مي‌کند و مي‌گويد: وقتي قطرات خون ذوالجناح را رنگ آميزي مي‌کردم چنان حال عجيبي داشتم که چند دقيقه‌اي گريه کردم و از خدا براي تمام بيماران شفا خواستم.

مادر رحيم دوباره به اتاق بر مي‌گردد و از او در مورد آرزوهايش براي فرزند هنرمندش مي پرسم که اين‌ چنين جواب مي‌دهد: بزرگترين آرزويم در دنيا اين است که رحيم را در لباس دامادي ببينم، از خدا مي‌خواهم به زودي شرايطي فراهم شود که رحيم بتواند ازدواج کند. 

معلولان استعدادهاي خاصي دارند که بايد از آنها حمايت ويژه‌اي شود.مادر است ديگر، حرف که مي‌زند چشمانش پر از اشک شوق مي‌شود و با لبخندي بر لب مي‌گويد: معلولان استعدادهاي خاصي دارند که بايد از آنها حمايت ويژه‌اي شود.

هنر رحيم تنها به نگارگري با پا ختم نمي‌شود، او يک دست نوشته که نه، يک پانوشته با خطي نستعليق برايم مي‌نويسد با اين مضمون که: مسئولان لطفاً معلولان را دريابيد و حمايتشان کنيد.

روزنامه‌هاي کف اتاق که چاپ امروز است ذهنم را مشغول مي‌کند و از رحيم در مورد آن روزنامه‌ها مي‌پرسم که مي‌گويد: خودم آن روزنامه‌ها را مي‌خوانم. مي‌گويم چطور که روزنامه‌اي را با پا برمي‌دارد و همزمان با حرکت دادن انگشتان پا روزنامه را ورق مي‌زند. رحيم تلفن همراه لمسي نيز دارد و هر از گاهي با انگشتان پاي راست با تلفنش مشغول مي‌شود.

به اتاق ديگري مي‌رويم که رايانه رحيم در آنجا و روي ميز است، تعجب مي‌کنم و از او در مورد نحوه کار کردن با رايانه مي‌پرسم که روي صندلي مي‌نشيند و با پاي راست موشواره را مي‌گيرد و با يکي از انگشتانش کليد چپ و با آن يکي کليد راست ماوس تق تق صدا مي‌دهند، از انگشت وسطي پا نيز براي حرکت دادن غلتک وسط ماوس استفاده مي‌کند. کار کردنش با ماوس واقعاً سريع است، بعد شروع به تايپ کردن با انگشتان پا مي‌کند.

بالاخره بعد از چند ساعت هم صحبتي، با رحيم و مادرش خداحافظي مي‌کنم. زندگي رحيم با مفاهيمي که در ذهن دارم متفاوت است. گاهي ساده و گاهي پيچيده! به سادگي صميميت و صفايي که فضاي خانه اين خانواده را پرکرده و به پيچيدگي هنرهايش که پُر از رمز و راز زندگي و حس قدرت خدا است.

خيابان مقصوديه را که به سمت ميدان ساعت طي مي‌کنم، نگاهم به دستان رهگذران متفاوت‌تر است، حالا خوب مي‌دانم که دست دل گيراتر و توانمندتر از هر دستي است، حتي اگر دو دست هم نداشته باشي.

خبرنگار: محمدرضا علي اشرفي

کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید:
Happy sad wonder fear Hate angri
ارسال نظر
نام:
پست الکترونیک:
نظر :
سوال امنیتی :
? 9 + 6

  آخرین اخبار
در موضوع قطعي برق شب يلدا، حال مردم رعايت شود
محدوده تردد ارس پلاکها افزايش يافت
تمام ادارات و دستگاه هاي اجرايي آذربايجان‌شرقي پنجشنبه فعال هستند
ثبت عميق‌ترين گمانه اکتشافي شمال‌غرب کشور در شرق معدن مس سونگون
ساعت کاري ادارات تا پايان بهمن ماه تغيير کرد
تجهيز و توانمندسازي آزمايشگاه مدارس آذربايجان‌شرقي
کلاس هاي دانشگاه هاي آذربايجان شرقي تا پايان هفته مجازي است
ستارخان به صحنه بازگشت
تبريز تبديل به کارگاه عمراني کلانشهرهاي کشور شده است
تعطيلي مدارس و ادارات آذربايجان‌شرقي براي سومين روز متوالي
  پربازدیدترین اخبار
ساعت کاري ادارات تا پايان بهمن ماه تغيير کرد
کلاس هاي دانشگاه هاي آذربايجان شرقي تا پايان هفته مجازي است
در موضوع قطعي برق شب يلدا، حال مردم رعايت شود
محدوده تردد ارس پلاکها افزايش يافت
تجهيز و توانمندسازي آزمايشگاه مدارس آذربايجان‌شرقي
تمام ادارات و دستگاه هاي اجرايي آذربايجان‌شرقي پنجشنبه فعال هستند
ادارات آذربايجان شرقي امروز باز است
ثبت عميق‌ترين گمانه اکتشافي شمال‌غرب کشور در شرق معدن مس سونگون
فرزندآوري در دنياي پرچالش: از سياست‌هاي دولتي تا واقعيت‌هاي اجتماعي و فرهنگي
تبريز در بند ترافيک: آيا هوشمند سازي حمل و نقل عمومي و فرهنگسازي مي تواند راهگشا باشد؟
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب گاه محفوظ است.