1402/07/01 - 16 : 47
کد خبر: 44199
کربلا را به چشم خود ديدم
احرار: مي تواني چشمهايت را ببندي و با حرفايش سري به ايام جنگ بزني لباسهاي رزمندگان شور و شوق آنها براي دفاع از اين اب و خاک را با تمام وجود حس کني! و فداکاري هاي امدادگران جوان جبهه هاي جنگ را با تمام و جود تجسم کني !

 

قبل از ظهر آخرين پنج شنبه تابستان در اتاق  جلسه بانوان بسيح رسانه ميزبان بانويي از دوران دفاع مقدس بوديم راويان جبهه هاي ايثار و فداکاري.

در خانواده اي چشم به جهان گشودم که پدرم به شدت به نماز اول وقت پايبند بود،سحرگاهان با صداي نماز خواندن او از خواب برميخواستيم و بعد از رسيدن به سن تکليف همراه او به نماز اول وقت مي ايستاديم.

دوران قبل از انقلاب بود و درحاليکه در مدرسه اکثر دانش اموزان بدون حجاب سر کلاس حاضر مي شدند با توجه به حساسيتي که پدرم به مسئله حجاب و رعايت امورات ديني داشت باروسري سر کلاس در حاضر مي شدم. با ناخن هاي لاک زده به نماز مي ايستادم،  يعني هنوز نمي دانستم که خواندن نماز با لاک اشکال دارد.

گوشه چشمانش را تنگ مي کند حس کسي را دارد که به گذشته اي دو دست گريز مي زند و حال و هواي آن روزها را اينگونه توصيف مي کند:

اوايل انقلاب بود و در مدرسه گروههاي سياسي مختلف با آرمانها و عقايد گوناگون وجود داشت عده اي طرفداران مجاهدين خلق بودند عده اي از چريکيان فدايي و  عده اي حزب الهي که با يکديگر اختلاف عقيده و نظر داشتند ؛ اوايل انقلاب مدرسه در آشفته ترين حال خود بود؛  نمي توانستيم تشخيص دهيم چه کسي به کدام گروه تعلق دارد و حتي دانش آموزان طرفدار مجاهدين  با خودقرض سيانور به همراه داشتند تا در در مواقعي که لازم باشد از آن استفاده کنند.

 بنده در همان اوايل به انجمن اسلامي که تازه تاسيس شده بود پيوستم و در آن انجمن به فعاليتهاي فرهنگي مختلف مثل تهيه روزنامه ديواري برگزاري جلسات قرائت قران و دعا و بسته بندي اقلام براي نيازمندان پرداختم.

 او ادامه مي دهد: مقطع سوم  دبيرستان بودم كه جنگ تحميلي آغاز شد و داوطلبانه  به همراه به هاي انجمن اسلامي به بيمارستانهاي سينا و امام خميني رفتم تا کمک هاي اوليه را فراگيرم و سپس در مدرسه نيز فردي نحوه کار با کلاشينکف و کلت را به ما آموزش داد تا در مواقع نياز و جنگ بتوانيم استفاده کنيم .

 در بيمارستان امام خميني که مجروحين بدحال را مي آوردند رزمنده اي جوان حدودا 25 ساله  به نظر مي رسيد ، صداي خوش قران قرائت مي کرد يکي از پاهايش قطع شده بود و ديگري هم را قطع کردند تا عفونت به کل بدنش سرايت نکند(آهي بلند مي کشد ) هر دو پايش را از دست داد و صحنه هايي از اين دست که از خاطرم نمي رود..

يا وقتي از زمنده هاي مي پرسيديم آرزويتان چيست خدا شاهدست مي گفتند حالمان بهتر شود دوباره به جبهه ها برگرديم شو يا مجروحي را آورده بودند اصابت خمپاره چنان اعضاي صورتش را به هم ريخته بود که اصلاقابل تشخيص  نبود.

قبل از آغاز عمليات آزادسازي خرمشهر، وقتي از مدرسه اعزام به جبهه اسم نويسي مي کردند داوطلب شديم ورضايت نامه ام را از پدرم گرفتم .

وقت اعزام شد پدر و مادرم از راه آهن  بدرقه ام کردند و راهي اهواز شدم .

به اهواز که وارد شدم ما را به ورزشگاه اين شهر بردند وارد ورزشگاه که شدم ديدم سالن ورزشگاه   از تختهاي بيمارستاني پر شده است،  به همراه دوستان به بازار رفتيم تا به خانه تلفن بزنيم و رسيدنمان را اطلاع دهيم بازار اهواز آکنده بود از رزمنده هايي با لباسهاي نظامي که هر کدام به سمتي مي رفتند..

به ورزشگاه آمديم و هر کدام از ما را به مکاني اعزام کردند و مکان خدمت من دانشکده کشاورزي دانشگاه اهواز تعيين شد  بر روي زمين دانشگده کشاورزي تا چشم کار مي کرد تخت هاي بيمارستاني کنار هم چيده بودند.

براي ما که حدود سي نفر بوديم اتاقي در نظر گرفته بودند کف آن موکت پوش شده بود و ميزهايي هم بد ه برور يو آن ها مي خوبيديم و امکانات خاصي نداشت

 مي گويد : در يک لحظه که درگيري ها در ميدان جنگ  شدت گرفت بلافاصله مجروحين زيادي  را با تعدادي آمبولانس و اتوبوس به دانشکده کشاورزي آوردند رويشان گل ماليده بودند تا استتار شود؛  صندلي هاي اتوبوس ها را کنده و برانکارد ها را بر کف  انها قرار داده بودند.

و در يک آن تمام تخت هاي دانشکده کشاورزي پر شد و گويا تمام آن رزمنده هايي که در بازار ديده بودم  همه رفته و زخمي به اينجا برگشته بودند تا چشم کار مي کرد خون بود و رد خون،  کربلا را به چشم خود ديدم صحنه اي ديدم که رزمنده اي با همسر خود خداحافظي کرد و به جبهه رفت و ديگر هم هيچ وقت برنگشت .

او ادامه مي دهد عده اي از پرستاران که از تهران اعزام شده بودند به مداواي مجروحين پرداختند و ما نيز به حياط رفتيم تا ملافه ها و  لباسهاي خونين رزمنده ها را بشوييم.

من در آشپزخانه  همراه  خانم دانش  فعاليت مي کردم. غذا با وانت هايي از پشت جبهه به آشپزخانه  مي آمد و ما آن ها در بشقاب هايي بين مجروحين توزيع مي کرديم ااقلام خوراکي و مواد غذايي  بسياري از جمله  مربا شير تخم مرغ و تن ماهي، مربا، کمپوت در قالب کمک هاي مردمي به آنجا فرستاده مي شد که بين مجروحين تقسيم مي کرديم و پس از هر وعده حتي تا ساعت سه بامداد  ظرف مي شستيم اصلا خستگي و بيخوابي  در آن جا برايمان معني نداشت..

حال معنوي خاصي حاکم بود که اصلا قابل وصف نيست.. در حياط دانشکده نماز جماعت مي خاديم سرود آهنگران "سوي ديار عاشقان به کربلا :مي رويم نيز حس و حال خاصي داشت.

عده اي از مجروحين اگر زخمشان کاري نبود سرپا مداوا مي شدند اما مجروحين بد حال را  براي مداوا به بيمارستانهاي تبريز و تهران منتقل مي کردند.

يک ماه در آن جا بوديم و من روزي را ديدم که رزمنده ها گريه مي کردند و سجده شکر بر جاي مي آوردند و متوجه شدم که مي گويند خرم شهر آزاد شده است جشن گرفتند بعد جشن  تا آمديم و بعد ها تخت هاي بيمارستاني را جمع کرديم .

 

 نگارنده: سهيلا عباسپور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید:
Happy sad wonder fear Hate angri
ارسال نظر
نام:
پست الکترونیک:
نظر :
سوال امنیتی :
? 5 + 3

  آخرین اخبار
دستگيري 7 نفر از اراذل و اوباش تبريز
خانواده‌ اي 11 نفره گرفتار در کوه اکوز داغي مهمان هلال‌ احمر شدند
آماده برگزاري انتخابات تمام الکترونيکي هستيم
اولين کتابخانه تخصصي ارتباطات در تبريز راه‌اندازي مي‌شود/ تأکيد شهردار تبريز بر اميدآفريني و طرح مطالبات اساسي توسط روابط عمومي‌ها
؛ بهره برداري از 80درصد پروژه هاي آموزشي کلانشهر تبريز تا پايان سال 1403
شروع بهره‌برداري از پروژه‌هاي ورزشي شهر از هفته آينده ورزشي
رشد 153 درصدي امانت کتاب در استان
جديت ايران و آذربايجان براي ساخت پايانه کلاله - آغبند
افتتاح مدرسه هوشمند در شهر جديد سهند
رتبه سوم تبريز از لحاظ نوسازي بافت فرسوده در سطح کشور
  پربازدیدترین اخبار
جشن روز کارگر با حضور پاکبانان شهرداري برگزلر مي شود
نشست شهرداران شهرهاي جاده ابريشم فردا برگزار مي‌شود
نخستين موزه برق و روشنايي تبريز راه‌اندازي مي‌شود
تساوي تراکتور و استقلال در ايستگاه بيست و پنجم
اولين کتابخانه تخصصي ارتباطات در تبريز راه‌اندازي مي‌شود/ تأکيد شهردار تبريز بر اميدآفريني و طرح مطالبات اساسي توسط روابط عمومي‌ها
؛ بهره برداري از 80درصد پروژه هاي آموزشي کلانشهر تبريز تا پايان سال 1403
آماده برگزاري انتخابات تمام الکترونيکي هستيم
خانواده‌ اي 11 نفره گرفتار در کوه اکوز داغي مهمان هلال‌ احمر شدند
تشکيل کميته ويژه براي اجراي پروژه استراتژيک جاده جلفا- کلاله
دستگيري 7 نفر از اراذل و اوباش تبريز
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب گاه محفوظ است.