اکثر مردان قد خميده اين مکان روزي  جواناني بودند با قامتي استوار، جشمان شفاف و پوست زيبا اما  گذر بي رحم زمان  همه زيبايي هاي ايام جواني را ستانده  و آنها  را وارد يک مرحله ديگر از زندگي  کرده که تنهايي و زندگي در خانه سالمندان نصيبشان شده است.

وارد سالن يکي از خانه هاي سالمندان  شهر مي شويم حدود ساعت 12 بعد از ظهر است همه دور ميزي نشسته اند و هر کس به نحوي به خود مشغول است بعضي ها بايکديگر درد دل مي کنند و بعضي ها شان در اتاقي مشغول رنگ آميزي و کشيدن نقاشي اند.

چهار گلدان بزرگ با گلهاي آپارتماني  که  روي  پله ها  توجهم را بخود جلب مي کند.

مردي لاغر و قد بلند به سمتم مي آيد و کنار صندلي که براي مصاحبه در نظر گرفته ام مي نشنيد ؛ سالم و سرحال تر از اکثر سالمندان مرکز مي نمايد مي گويد 70 ساله است ما جوانتر از 70 سال به نظر مي رسد .

از او مي پرسم چند سال است به اينجا آمده اي مي گويد : 2 سال است که اينجا هستم در جواني راننده تريلر بودم بخاطر اعتيادم خانواده ام طردم کردند و به اينجا آمدم.

 مي گويد: سه سال است که اعتيادم را ترک کرده ام ، اما همچنان خانواده ام همچنان مرا در جمع خود نمي پذيرند.

با آن چشم هاي مشکي رنگش عميق به چشمانم نگاه  مي کند  آرام و شمرده و با بغض پنهان در گلو مي گويد: چوخ اذيت چکيرم ( حس مي کنم بغض گلويم را چنگ  مي اندازد و تا خفگي فاصله چنداني ندارم اما اينجا خفه هم که بشوي بايد احساساتت  را پنهان کني و بر خود مسلط شوي هرچند که  از صورت گر گرفته ات بي خبري).

اين پدر سالمند ادامه مي دهد : دو  فرزند پسر دارم که سر خانه زندگي شان هستند، به ما مي گفتند فرزند عصاي دست پيري است ما که  چيزي نديديم.

وي مي افزايد: دائم اعتيادم  را بر سرم مي کوبند و  همه کاسه کوزه ها  را بر سرم مي شکنند ؛ مثل اينکه دائم ياد آوري مي کنند که بخاطر يک اشتباه تا آخر عمر بايد تاوان بدهي!

از او مي پرسم : در خانه سالمندان به شما خوب رسيدگي مي کنند؟ جواب مي دهد؟ : تا جايي که مي توانند رسيدگي مي کنند اما اينجا روزهايش با دلتنگي مي گذرد اوقاتمان با بازي شطرنج و صبحت  اما گاه حوصله ام زيايد سر مي رود.

 از وضعيت تغذيه اظهار رضايت مي کند و مي گويد:  وضعيت تعذيه بد نيست،  چون سالمندي بيماري هاي مخصوص به خود را دارد و دائم کنترل مي کنند تا هيچ کس خداي نکرده بيمار نشود.

 او ادامه مي دهد :گاهي براي پارک بيرون مي برند برنامه هاي مدهبي هم دارند اما خب گاه گداري اين اتفاق مي افتد.

خواسته اش در اختيار گرفتن وسايل سبک ورزشي است

در اين لحظه گلهاي روي پله را با انگشت نشانم مي دهد  و مي گويد : به اين گل ها من رسيدگي مي کنم مي بينيد چقدر رشد داشته اند،  اينها هم يک بخشي از همان دلخوشي هايم است.

 مي گويد : به مرور سن که بالا مي رود ماهيچه هايمان ضعيف مي شود وسايل سبک ورزشي در اختيار داشته باشيم مي توانيم ماهيچه هايمان را تقويت کنيم تا  بيش از اين تحليل نرود.

اين سالمند ادامه مي دهد:  قبلا مسئولي آمد و قول داد  براي اين مرکز وسايل ورزشي سبک در حدي که همه سالمندان بتوانند از آن استفاده کنند بخرد اما رفت و خبري نشد.

گفتگو : سهيلا عباسپور

عکس: زهرا علمي