1400/10/11 - 11 : 11
کد خبر: 22802
خشونت خانگي و راههاي مقابله با آن
احرار: مروزه يکي از اساسيترين مسائل و مشکلات زنان و خانواده مربوط به خشونتهاي خانگي است. يکي از علل فرار دختران و زنان از خانه افزايش همين خشونتهاي خانگي است که بايد عوامل ايجاد چنين خشونتهايي را بدانيم تا بتوانيم به درستي با آن مقابله کنيم.
سالانه افراد زيادي دچار چنين خشونتهايي ميشوند و بسياري مجبور به سکوت و تحمل هستند و تعداد کمي به مقابله با اين نوع خشونتها ميپردازند اما عکسالعمل صحيح و مقابله درست با چنين خشونتهايي از ضروريات است چرا که چه بسا عکسالعملهاي ناشيانه و نادرست در مقابل خشونت، اتفاقات ناگواري را پيش آورد.
عوامل متعددي باعث ايجاد خشونت در ميان خانوادهها ميشود که با دانستن آنها ميتوانند بهتر با خشونت مقابله کنند.
براي دانستن تعريف درست خشونت خانگي، پيشگيري از آن و يا مقابله صحيح با چنين خشونتهاي پاي صحبت يک مشاور خانواده نشستهايم.
دکتر جواد شادي، روانشناس و مشاور خانواده و عضو انجمن روانشناسي ايران درباره تعريف خشونت خانگي اظهار ميکند: خشونت خانگي به معني رفتار خشونتآميز و سلطهگرايانه يکي از اعضاي خانواده عليه عضو يا اعضاي همان خانواده است، اين خشونتهاي خانگي ميتواند بر عليه تمامي اعضاي خانواده باشد؛ مثلا مرد عليه زن يا برعکس و يا از طرف والدين عليه فرزندان و يا ميشود گفت از طرف يکي از والدين عليه دختر خانواده است.
او در پاسخ به اين سوال که چه عواملي باعث خشونت خانگي ميشود، ميگويد: عوامل مستعدکننده خشونت در خانواده از طرف زنان معمولاً به دليل چشم و هم چشمي، حاضر جوابي يا عدم تمکين در روابط جنسي با شوهر، غرغر کردن و ايرادگيري است.
او ادامه ميدهد: خشونت از طرف مردان معمولاً به دليل بيکاري، اعتياد، دخالت اطرافيان، پيروي از الگوهاي مردسالارانه، غرور و لجبازي و تعدد زوجات است.
او ميافزايد: اين عوامل از شهري به شهر ديگر متفاوت است. در بعضي شهرها اعتياد بسيار بارز است و در برخي شهرهاي ديگر تعدد زوجات غالب است و به اين ترتيب در هر منطقه و شهري عاملي غالبتر است.
شادي بيان ميکند: رفتارهايي چون مقابله به مثل، قهر به مدت طولاني و ترک منزل از جمله روشهاي مقابلهاي غيرموثر و غيرکارآمد است و رفتارهايي مانند سکوت يکي از طرفين، گفتوگو و صحبت پس از آرامش، کمک و راهنمايي خواستن از بزرگان خانواده و مراجعه به مراکز مشاوره از بهترين کارها در زمينه مقابله با خشونت بوده و ما بايد اين موضوع را در جامعه فرهنگسازي کنيم.
او در مورد تاثير خشونتهاي خانگي بر افزايش فرار دختران و زنان از خانه ميگويد: در حالت کلي از انگيزههاي فرار دختران و زنان از خانه رهايي از هنجارها، فشارها، تحميلها، قيد و بندها، خشونتها، آزارهاي خانواده و در نهايت کسب آزادي عمل در رفتارهاي فردي و اجتماعي و بسياري از عوامل ديگر را ميشود نام برد اما در اين ميان بايد توجه داشته باشيم که خشونت عليه دختران و زنان يکي از عوامل جدي موثر بر فرار دختران و زنان از خانه است.
او در خصوص نشانههاي رابطه مبتني بر آزار و اذيت اظهار ميکند: آزار و اذيت علامتهاي زيادي دارد که ترس از شريک زندگي، بارزترين اين مسئله است. براي مثال اگر فردي احساس ميکند که مدام بايد مراقب باشد که چه ميگويد و چه ميکند تا دعوا نشود احتمالاً رابطه آنها ناسالم و سوءاستفادهگرايانه است. فردي که همسرش را کوچک ميکند يا سعي ميکند او را کنترل کند و باعث احساس تنفر از خود، درماندگي و افسردگي همسرش ميشود، اين دو نفر به احتمال قوي درون رابطه خشونتآميز قرار دارند.
شادي اضافه ميکند: براي اين که تعيين کنيم رابطه فردي مبتني بر آزار و اذيت است يا نه بايد به چند سوال پاسخ بدهيم و در نهايت اگر پاسخهاي مثبت بيشتر بودند، احتمال اين که رابطه مبتني بر خشونت است، قويتر است. سوالاتي که بايد پرسيده شود، به اين شرح است:
«آيا بيشتر اوقات از همسرتان ميترسيد؟
آيا به دليل ترس از عصباني کردن همسرتان درباره بعضي چيزها اصلا حرف نميزنيد؟
آيا احساس ميکنيد هيچ کار خوبي براي همسرتان نميتوانيد انجام دهيد؟
آيا عقيده داريد که بايد مورد آزار و بدرفتاري قرار بگيريد؟
آيا فکر ميکنيد طرف مشکلدار شما هستيد؟
آيا همسرتان بيش از حد غيرتي است و احساس مالکيت بر شما دارد؟ هرجا ميرويد و هرکاري ميکنيد کنترلتان ميکند؟ اجازه نميدهد دوستان و خانواده خود را ببينيد؟ دسترسي شما به پول، تلفن و خودرو را محدود ميکند؟ آيا مدام شما را چک ميکند؟
آيا همسرتان خلق و خوي بد و رفتارهاي پيشبيني ناپذير دارد؟
آيا به شما آسيب ميزند؟
آيا شما را تهديد به ضرب و شتم و حتي کشتن ميکند؟
آيا شما را با دور کردن بچهها از شما و يا آسيب به آنها تهديد ميکند؟
آيا شما را تهديد ميکند که اگر از منزل برويد خودش را ميکشد؟
آيا شما را وادار به رابطه جنسي ميکند؟
آيا وسايل شما را از بين ميبرد و يا خراب ميکند؟
آيا همسرتان شما را تحقير ميکند و سرتان فرياد ميکشد؟
آيا مدام از شما انتقاد کرده و کوچکتان ميکند؟
آيا آنقدر با شما بدرفتاري ميکند که شما خجالت ميکشيد دوستان و خانوادهتان را ببينيد؟
آيا ايدهها و دستاوردهاي شما را ناديده ميگيرد و برايشان ارزشي قائل نميشود؟
آيا شما را مقصر رفتار سواستفادهگرايانه خودش ميداند؟
آيا نظر شما اين است که شما را صرفا دارايي خود و به عنوان ابزار جنسي ميبيند نه انسان»
او درباره راههاي مقابله با اين نوع خشونتها بيان ميکند: براي مقابله، راههاي مختلفي وجود دارد اما در نهايت و در حالت کلي ارتقاء آگاهي والدين به خصوص آقايان در خصوص شيوه برخورد مناسب با همسر و فرزندان نوجوان، شناسايي و حمايت از خانوادههاي در معرض آسيب، کنترل فقر و اعتياد، مقابله با تجملگرايي و تشويق فرهنگ ساده زيستي، اصلاح الگوهاي مردسالارانه، توجه بيشتر به حقوق زنان و رعايت آن از طرف مردان، بالا بردن فرهنگ فردي و اجتماعي، تقويت اعتقادات مذهبي و خداترسي ميتواند در زمينه کنترل خشونت با خانواده مفيد باشد.
او خاطرنشان ميکند: بايدها و نبايدهايي در مقابل کسي که در معرض خشونت خانوادگي قرار گرفتهاست وجود دارد. از جمله نبايدها اين است که صبر نکنيم تا او پيش قدم شود، او را قضاوت و نکوهش نکنيم، به او فشار نياوريم، او را نصيحت نکنيم و براي حمايتهايمان شرط نگذاريم.
شادي ادامه ميدهد: از جمله بايدها هم اين است که از او سوال کنيم که آيا مشکلي دارد؟ نگراني خود را ابراز کنيم تا متوجه شود که نگران او هستيم، حرفهايش را بشنويم و او را تاييد کنيم، در نهايت پيشنهاد کمک بدهيم و از تصميمهايش حمايت کنيم.
او در پاسخ به اين سوال که کساني که در خانه دچار آزار و اذيت ميشوند چه بايد بکنند، ميگويد: اگر فردي در زندگي مشترک احساسات ناخوشايندي را تجربه ميکند، بايد به بررسي شناخت احساسات و دلايل آنها بپردازد. ناديده گرفتن احساسات يا تبديل احساسات به گلايههاي تمام نشدني باعث ميشود هيچگاه نتواند علت اصلي مشکلات خود را پيدا کرده و آنها را حل کند. در اين زمينه بايد دوازده مولفه را بررسي و تحليل کنيم:
«مولفه اول: شناخت احساسات خود: فرد بايد روي شناخت احساسات خود به چند سوال پاسخ داده و آنها را بررسي کند. چه رفتاري از همسرش او را رنج ميدهد؟ اين رفتار در او چه احساسي به وجود ميآورد؟ اين احساسات در بدن او چگونه ظهور ميکند؟ اين احساسات و رفتارها او را ياد چه کسي مياندازد؟ آيا قبلا اين احساسات را تجربه کرده بود؟
مولفه دوم: ايجاد فضايي آرام و دست کشيدن از سياستهاي زنانه: هيچ کسي مسئول انتخابها و تفکرات ما نيست و ما بايد هر روز به دنبال راههايي براي کم کردن تنشهاي اطراف خود باشيم تا ميزاني از آرامش را تجربه کنيم. در نظر داشته باشيم که دامن زدن به تنشها و وارد شدن به بازيهاي رواني مشکلي را کم يا حل نميکند.
مولفه سوم: تغيير نگرش زندگي: هر رابطهاي هرچند سخت، ميتواند ابعاد مثبتي نيز داشته باشد. فرد بايد ابعاد مثبت زندگي خود يعني در واقع نيمه پر ليوان را ببيند و اگر در ديدن ابعاد مثبت زندگي خود عاجز است از يک مشاور روانشناس خانواده براي پيشبيني متفاوت راهکار بگيرد و به دنبال دستآوردهاي جديدي براي بهبود روابط خود باشد.
مولفه چهارم: رفتارهاي هيجاني و تکانهاي ممنوع: اگر فرد به صورت هيجاني و يکباره رفتار ميکند، تصميم ميگيرد و يا عصباني ميشود بايد به دنبال ميزاني از صبر برود. اينگونه رفتارها بازخوردهاي مثبت دائمي ندارد و ميتواند در معاشرت با ديگران فرد را نااميد کند.
مولفه پنجم: ترک رفتارهاي خودخواهانه: فرد بايد خودخواهيها و زيادهخواهيهاي خود را ببيند و بداند دقيقا در چه وضعيتي از زيادهخواهي قرار دارد و احساس ميکند که همسرش او را ديوانه ميکند. شايد اين احساس شخصي او باشد و يا اگر کس ديگر در شرايط او بود احساس خوشبختي را در زندگي تجربه ميکرد. سيکل کلي رفتار از منظر منطقي بودن بايد بررسي شود.
مولفه ششم: دانستن اين که به اندازه تحمل رنج از جانب شما بقيه هم در سختي و رنج هستند: قطعا هيچ کسي در جهان هستي بدون مشکل نيست و در آرامش کامل به سر نميبرد، مگر اين که روشهاي دستيابي به کمال و سعادت را بداند. فرد بايد آگاه باشد که ديگران نيز به ميزان خودشان در رنجها و سختيهايي هستند و به ناچار در آن شرايط قرار گرفتهاند.
مولفه هفتم: ابراز علاقه و کمک به ديگران: حمايت کردن، دوست داشتن، ابراز علاقه و کمک به بقيه ميتواند به ميزان قابل توجهي تفکرات منفي را از روي ديگران در نگاه شما بردارد و به عشق و علاقه و حمايت به ديگران تبديل کند. از هر راه ممکني براي کمک به ديگران اعلام آمادگي کنيد و در اين شرايط پيشقدم باشيد.
مولفه هشتم: تغيير يکباره شرايط امکان پذير نيست: اين نکته را بايد دانست که رنجهاي قديمي و مشکلات به مرور در ذهن و روان ما اثر ميگذارند و باعث ميشوند به اين باور برسيم که براي درمان آنها زمان لازم و کافي را صرف کنيم تا به بهبودي کامل برسيم. انتظار معجزه و دستيابي يکباره به يک رابطه موثر بسيار نا به جا است و بايد صبورانه در بهبود روابط خود تلاش کرد تا در لحظاتي از زندگي به آرامش رسيد.
مولفه نهم: مسئوليتپذيري و قبول نقش خود در هر رابطهاي: يکي از نکاتي که در خانواده درماني و همچنين در مشاورههاي مختلف به کرات اشاره ميشود، مسئوليتپذيري است. با مسئوليتپذيري و قبول نقش خود ميتوانيم سهم خود را از موثر بودن و يا نبودن در رابطه به دست آوريم و در اين زمينه بايد از خود چند سوال ساده بپرسيم: اين که من به چه ميزان در اين احساس ناخوشايند مسئول هستم؟ چه رفتاري از من ميتواند اين رابطه را غير موثر کند؟ چه احساسي در من ميتواند به رشد رابطه کمک کند؟ اين سوالات باعث ميشود بدانيم به چه دليل در يک رابطه قرار داريم، انتخاب ما چه بوده و ما در حال حاضر مسئول انتخاب خود هستيم يا خير. بنابراين براي بهبود آن بايد قدمهاي مهمي برداريم.
مولفه دهم: اعمال راهکارهاي روانشناسي جهت تحليل شرايط مبني بر بهبود روابط: اين جا واضح است که روابطي که به گرههاي کور برميخورند و يا هر دو نفر در آن روابط احساس نااميدي ميکنند، اين نااميدي در هر دو نفر اين حس را ايجاد ميکند که اين جا پايان خط است و راهي به جز جدايي پس از بحثهاي بي نتيجه ندارند اما علم روانشناسي، تحليل شرايط و مشاوره خانواده ميتواند به صورت واضح اثرگذاري مستقيم و مثبتي در روابط افراد با خودشان و اطرافيانشان داشته باشد. تلاش براي رسيدن به يک نتيجه مشخص در بهبود روابط و قدم گذاشتن در راه درمان به واسطه يک مشاور روانشناس خوب و مجرب ميتواند هر شرايطي را به واسطه تغيير بينش در قدم اول بهبود بخشد. بنابراين با اعتماد به خود و يک روانشناس از اضطرابها و گلايه کردن و دوست نداشتنها دور بمانيد و يک رابطه موثر و مفيد را تجربه کنيد.
مولفه يازدهم: به فکر تغيير رفتارهاي منفي خودتان باشيد نه همسرتان: برخيها هنگام ازدواج به فکر اين ميافتند که برخي از رفتارهاي همسر آيندهشان را بعد از ازدواج تغيير دهند و به قول خودشان درستش کنند. اين بارزترين اشتباه حين ازدواج است. اين وسوسهکننده است که سعي کنيم شريک زندگيمان را تغيير دهيم تا رفتارهايش کمتر آزاردهنده باشد اما امکانپذير نيست. در عوض بايد ديدگاهمان را تغيير دهيم، از يکديگر پشتيباني کنيم و در جهت بهبود شخصيت و رشد شخصي خودمان متمرکز شويم.
مولفه دوازدهم: بدانيد که شما به صورت مشترک داراي يک زندگي هستيد و دشمن هم نيستيد: هر دو نفر يک رابطه در يک تيم هستند و بايد در همان تيم تلاش کنند. اين هدف را بايد از هر نظر حفظ کرد، آن را به يک نيت تبديل کرده و اغلب آن را تجديد کرد. با خودمان تجديد پيمان کنيم که اين موارد را رعايت کنيم.»
شادي در پايان اظهار کرد: اين رويکردها مي تواند به افراد کمک کند تا چرخه ناراحتي مزمن را بشکنند و شروع به ترميم آسيبهاي ناشي از شکايتهاي مزمن کنند. اگر در رابطه فردي فشارهاي اضافي مثل اعتياد، حسادت و عصبانيت وجود دارد و فرد از اين مسائل رنج ميبرد، ممکن است به مداخله حرفهاي نياز باشد که در اين مواقع حضور يک روانشناس خوب و مجرب ميتواند به فرد کمک کند تا به اندازه قابل توجهي احساس بهزيستي خود را در روابطش حفظ کند.
انتهاي پيام/
ايسنا
کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید: