احرار: هر چند به موزه و شاغلان آن در ايران به دليل ضعف فرهنگي، همسان کشورهاي مترقي ارج نهاده نميشود و بازديد از موزه در تقويم زندگي ما ايرانيان جاي خاصي ندارد، اما مظلوميت اين نهاد فرهنگي و موزهداران در ايام کرونايي دوچندان شده است.
موزه و ميزان بازديد از آن در همه جاي دنيا، از شاخص هاي اصلي سنجش ميزان توسعه يافتگي فرهنگي جوامع به شمار مي رود و امروزه نام موزه هايي چون «متروپوليتن»، «لوور»، «ارميتاژ» و «بريتيش ميوزيوم» به تنهايي معرف کشورهاي آمريکا، فرانسه، روسيه و انگليس هستند.
دقت در وسعت و بزرگي هر يک از اين موزه ها به عنوان شناخته شده هاي موزه و موزه داري جهان و توجه به آمار آثار و اشياي تاريخي به نمايش گذاشته شده در آنها، مي تواند عظمت تلاش جوامع مترقي براي جمع آوري و صيانت از ميراث بشري را به بهترين شکل ممکن بازتاب دهد.
در تبيين بزرگي و اهميت موزه هاي معتبر و معروف دنيا، اشاره به اين نکته نيز خالي از لطف نيست که هر يک از اين موزه ها سالانه بين پنج تا 12 ميليون بازديدکننده دارند که بخش عمده اي از آنان را گردشگران خارجي تشکيل مي دهند، به عبارت ديگر موزه ها به عنوان بستري براي تربيت سفراي فرهنگي کشورهاي ميزان در مناطق مختلف جهان عمل مي کنند.
بديهي است که رشد و توسعه موزه و موزه داري در کشورهاي مختلف جهان، مديون نگاه ساختارهاي حاکميتي و تصميم ساز به آنها و تخصيص بودجه کافي براي صيانت از آنها به مثابه شناسنامه فرهنگي مي باشد؛ هيچ فراموش نمي کنم که در سال هاي ماموريت در روسيه، خبرهاي مرتبط با موزه «ارميتاژ» در صدر مطالب رسانه هاي اين کشور و حتي رسانه هاي معتبر بين المللي بود؛ جمع آوري مجموعه تخم هاي سلطنتي «فابرژه» توسط يکي از ميلياردرهاي روسي به ارزش حدود يک ميليارد دلار در آن سال ها و نمايش آنها در موزه «ارميتاژ» با حضور ولاديمير پوتين، رييس جمهوري روسيه، خبرساز شد.
غرض از اين ذکر اين نکته ها، متوجه کردن افکار عمومي به معناي عام و نهادهاي مسوول ميراث فرهنگي به طور خاص، به اهميت موزه و موزه داري در کشورهاي مختلف جهان است. ؛ در تببين اين مهم بايد گفت که گنجينه عظيمي از آثار تاريخي تمدن ايراني در موزه هاي معروف جهان نگهداري مي شوند و حتي هر يک از آنها به چاپ کتاب مستقل خود از آثار ايراني پرداخته اند.
اما موزه داري در ايران هر چند در مقايسه با خيلي از کشورها، پديده نوپايي است، اما قدمت بيش از 90ساله موزه «ايران باستان»، پشتوانه خوبي براي تقويت موزه و موزه داري در کشورمان محسوب مي شود.
تبريز نيز به عنوان يکي از پيشگامان مظاهر نوين تمدني در ايران اسلامي، از اواسط دهه 1335شمسي، داراي موزه مستقل با نام «موزه آذربايجان» شد؛ البته سابقه تلاش براي ايجاد موزه در اين کهن شهر به نيمه دوم دهه 1320شمسي بر مي گردد که در آن سال ها، براي نخستين بار، مجموعه اي از آثار تاريخي اين خطه در دانشگاه تبريز به نمايش گذاشته شد.
ساختمان «موزه آذربايجان» در تبريز را نيز «آندره گدار» فرانسوي، معمار موزه «ايران باستان»، طراحي کرد و با نظارت اسماعيل ديباج، از فرهنگيان بنام تبريز، ساخته و تکميل شد؛ بديهي است که گوشه و کنار اين بناي ?? ساله از تاريخ معاصر موزه و موزه داري، حکايت ها دارد.
البته تبريز در دو دهه اخير از نظر تنوع موزه هاي تاسيس شده در آن، توسعه چشمگيري داشته، به طوري که اکنون افزون بر 20باب موزه تخصصي در آن فعال و اين شهر در ميان گردشگران به «شهر موزه ها» معروف است؛ دليل رشد قابل توجه آمار موزه هاي تبريز نيز وجود بيش از 500باب خانه تاريخي آراميده در آن به عنوان يادگار سال هاي شکوه و عظمت اين شهر به عنوان «دارالسلطنه» قاجاري است.
اما واقعيت اين است که تبريز با داشتن اين تعداد موزه، بازديدکننده شايان توجهي از اين مکان هاي فرهنگي و ميراثي ندارد و آمار بازيد از آنها متناسب با ظرفيت هاي بالفعل شان نيست.
بدون شک دليل اين امر را بايد در دو چيز جستجو کرد؛ نخست ضعف فرهنگي که بر اساس آن، بازديد از موزه، در بين نهادهاي اجتماعي ساز از قبيل خانواده و مدرسه، ارزش تلقي نمي شود. دوم اينکه تبريز به عنوان شهري با قدمت بيش از چهار هزار سال، در تقويم گردشگري خارجي ايران در ?? سال اخير جايگاهي نداشته است.
در اثبات اين ادعا، کافي است نگاهي به کتاب ها و کتابچه هاي راهنماي گردشگري ايران، موسوم به «گايد بوک» بياندازيم که در بازه زماني ياد شده به زبان هاي مختلف چاپ و منتشر شده است؛ در هيچ يک از آنها به تبريز، اهميتي متناسب با قدمت و جايگاه آن داده نشده است؛ نمادهاي تاريخي تبريز حتي در اوراق و اسناد رسمي کشورمان از قبيل گذرنامه و اسکناس نيز تا يک سال قبل جايي نداشته اند.
برآيند اين وضعيت باعث شده است که موزه و موزه داري در تبريز به رغم ظرفيت هاي بالاي آن که اتفاقاً بيشتر نيز به همت خود شهروندان تبريزي، موجوديت يافته اند، اهميت شاياني نيافته و همچنان غريب بماند؛ غربتي که در ايام کرونايي دوچندان شده و علاقه مندان اين حوزه فرهنگي را دل آزرده مي کند.
ايرنا