احرار: محمدتقي بهار شاعر، روزنامهنگار و سياستمدار معاصر ايراني بود که در دوره فعاليت حرفهاي روزنامهنگاري خود در روزنامههاي مختلف قلم زد؛ قلمي که همواره ستايشگر آزادي و صلح بود و با درک درست از شرايط اجتماعي زمان خويش به مبارزه با استبداد حاکم پرداخت.
محمدتقي بهار شاعر، روزنامهنگار و سياستمدار معاصر ايراني بود که در دوره فعاليت حرفهاي روزنامهنگاري خود در روزنامههاي مختلف قلم زد؛ قلمي که همواره ستايشگر آزادي و صلح بود و با درک درست از شرايط اجتماعي زمان خويش به مبارزه با استبداد حاکم پرداخت.
محمدتقي بهار در 1265خورشيدي در شهر مشهد متولد شد. پدرش ميرزا محمدکاظم صبوري شاعر آستان قدس رضوي بود و بهار، طبع شعر و لقب ملکالشعرايي را از پدر به ارث برد. او از هفت سالگي به سرودن شعر پرداخت و در مدت کوتاهي، به شهرت رسيد و اشعارش، وِرد زبان اهل ادب و مردم کوچه و بازار شد.
بهار، افزون بر فعاليت ادبي، به فعاليت سياسي نيز ميپرداخت و همين رويکرد، زمينه ورود او به عرصه فعاليتهاي مطبوعاتي را فراهم آورد. بهگونهاي که در طول عمر خود در روزنامه هاي مختلف قلم فرسايي کرد. شاعري که در ذيل مقالات امضاي «م. بهار» ميگذاشت. او مدتي در مشهد و تهران روزنامه و مجله داير و منتشر کرد و علاوه بر مقامات علمي و ادبي و شاعري به کار سياست نيز مشغول بود و سياستمداري مبرز و عاليقدر و پيوسته در مبارزات سياسي بود. همين نوع رويکرد و انديشه هم باعث شد تا در دوره حکومت قاجار و پهلوي چندبار مورد بي مهري قرار گرفته و يک مرتبه از تهران براي مدتي تبعيد شد.
آغاز روزنامه نگاري بهار از خراسان
آغاز کار روزنامهنگاري ملکالشعراي بهار در 1287خورشيدي و اوج استبداد صغير محمد علي ميرزا قاجار بود؛ دورهاي که در روزنامه نيمهمخفي خراسان قلمفرسايي مي کرد و اشعارش بدون امضا يا با امضاي «م – ب» به چاپ ميرسيد که مورد توجه بسيار قرار گرفت. چنان که خودش ميگويد: من و رفقاي ديگر، روزنامه خراسان را منتشر کرديم و اولين آثار ادبي من در ترويج آزادي در آن روزنامه انتشار يافت.
روزنامه خراسان بهصورت دو شماره در هفته در مشهد آغاز به انتشار کرد اما نشر آن مدتي کوتاهي بيشتر دوام نياورد؛ روزنامهاي که با شعار «برادري، آزادي، برابري و آبادي» منتشر ميشد و نشريهاي خبري و هوادار مشروطيت بود و وقايع خراسان را پوشش ميداد.
روزنامه خراسان وابسته به «انجمن سعادت» از کانونهاي مشروطهخواهان بود. در شمارههاي نخستين «رئيسالطلاب» را مدير کل روزنامه معرفي ميکردند و ملکالشعراي بهار او را «موهوم» توصيف کرده است. به اين معنا که رئيسالطلاب در کار روزنامه دست نداشت زيرا نهتنها وجود اين شخص مسلم است، بلکه به انگيزه کارهاي شگفتش نامآور نيز بود و نام اصلي او حاج زينالعابدين سبزواري بوده است.
قلمفرسايي در روزنامه طوس
پس از خراسان، ملکالشعرا به فعاليت در روزنامه «طوس» پرداخت. طوس روزنامهاي ملي و هوادار اصلاح و ضد روس بود که سه ماه پس از تعطيلي روزنامه خراسان و همزمان با روز گشايش دوره دوم مجلس شوراي ملي آغاز به انتشار کرده بود. مدير مسئول آن، ميرزا هاشم خان قزويني بود که بعدها نام خانوادگي محيط مافي را براي خود انتخاب کرد. اگرچه شمار بزرگي از نويسندگان و شاعران خراساني با روزنامه طوس همکاري ميکردند اما نقش بهار برجسته تر از ديگران بود. بهگونهاي که بسياري از سرمقالهها و سرودههاي وي در اين روزنامه به چاپ ميرسيد اما اين روزنامه توسط نيرالدوله حاکم خراسان توقيف شد. به نقل از محيط طباطبايي توقيف روزنامه، به درخواست روسها صورت گرفت زيرا ملکاشعرا، در اين روزنامه، براي مرگ پادشاهان انگليس، اداي همدردي با ملت انگليس کرد و اين موضوع روسها را جريح کرد تا اينکه آنها درخواست توقيف روزنامه را کردند.
نوبهار و توقيف زودهنگام
بهار چند ماه پس از توقيف روزنامه طوس، روزنامه نوبهار را منتشر کرد؛ روزنامهاي که بنا به نوشته خودش: نامهايست سياسي، سرگذشتي، اخباري؛ خواهان يگانگي و فزوني اسلام و اسلاميان و هوادار بزرگي و نيرومندي ايران و ايرانيان. نوبهار در 21مهر 1389خورشيدي نخستين شماره خود را بيرون داد؛ روزنامهاي که ارگان حزب دموکرات مشهد بود و در همانجا نيز منتشر مي شد.
سرمقالههاي نوبهار، همگي به قلم بهار و بيشتر پيرامون سياست و جامعه ايراني بود. برخي از آنها، عنوان نداشتند و در پارهاي از شمارهها، مقاله اساسي به چاپ نميرسيد. به هر ترتيب، نوبهار بعد از 80 دوره انتشار به دستور وثوقالدوله، وزير خارجه وقت، پس از يک سال نشر توقيف شد.
تازهبهار به جاي نوبهار
پس از دو ماه خاموشي، بهار «مقدمه تازهبهار» را بر روي يک صفحه و فرداي آن روز، نخستين شماره از آن را به جاي نوبهار درآورد اما با اين نام، دوره حيات روزنامه محدود به 9 شماره بود. اين ? شماره، البته نام و شمارهگذاري خود را داد و تفاوت ديگري با نوبهار ندارد. جز آنکه در سرلوحه، شخصي به نام جعفرزاده را بهعنوان «معاون» که همه کارهاي اداره با اوست، معرفي کردهاند.
تازهبهار در محتوا شبيه نوبهار بود و همچنان با رنگ وطنخواهانه، حملههاي تند به روسيه و کارهاي ضد ايراني عاملان آن دولت ميکرد. به همين دليل و در فضايي که اولتيماتوم روسها پديد آورده بود، با اشاره سفارت روسيه و دخالت وزارت خارجه ايران، آن نيز همچون نوبهار توقيف شد و ملکالشعرا به همراه شماري از دموکراتهاي خراسان ناگزير از ترک شهر و ديار و اقامت در تهران شدند.
دوره دوم نوبهار
ملکالشعرا پس اينکه يک دوره در تهران زندگي کرد بار ديگر به خراسان بازگشت و وارد عرصه روزنامهنگاري شد و براي بار دوم روزنامه نوبهار را منتشر کرد. نوبهار 77 شماره چاپ شد تا اينکه ملکالشعرا به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد و نوبهار را هم به تهران برد و در آنجا منتشر کرد.
در باتداي روزنامه نوشته شده بود: نامهايست سياسي، علمي، ادبي، سرگذشتي، اخلاقي. سرمقاله و خبر، رکن اصلي روزنامه را تشکيل ميداد و چاپ ستونهايي همچون «وقايع شهري»، «اخبار داخله»، «اخبار خارجه» تابع وجود آن خبرا بود و در غير اين صورت، آن ستون ديده نميشد. گاهي هم ستونهايي همچون «مباحث اخلاقيه»، «اخبار اجتماعي»، «تلگرافات»، «قسمت ادبي» و بهندرت خبرها و نوشتارهاي مستقل بيرون از ستونهاي ياد شده در روزنامه به چاپ مي رسيد.
نوبهار در تهران
ملکالشعرا که بهعنوان نماينده مجلس انتخاب شده بود، 87شماره از روزنامه نوبهار را در تهران منتشر کرد. نوبهار تهران نيز به مانند دوره مشهد آن، به حزب دموکرات وابستگي داشت. بهار خود نوشته است: روزنامه نوبهار به مديريت مؤلف در تهران به جاي ايران نو داير شد.
نوبهار تهران نسبت به چاپ مشهد، ستون هاي آن بهتر تنظيم ميشد و به ترتيب عبارت بودند از دارالشوراي ملي، وقايع جنگ بينالمللي، اخبار داخله، مطبوعات خارجه و گاهي، نخبهاي از جرايد محلي، تلگرافهاي داخله، لطايف و ظرايف و بهندرت «صندوق پست». پاورقيهاي اين دوره بيشتر غيرداستاني و به ترتيب چاپ عبارت بودند از حسن زيبايي، صفحهاي چند از فلسفه تولستوي، علتهاي اصلي جنگ از کتاب سفيد آلمان.
شيوه نگارش نوبهار در تهران باعث شد تا روزنامه، با وجود آن همه رقيب، محبوبيتي پيدا کند. چنانکه خود بهار ميگويد: بازارش رونق گرفت و در هيجانهاي ملي موثر افتاد.
سرانجام نوبهار در کابينه مستوفيالممالک به انگيزه چاپ «يک اعلان» توقيف کردند. آن «اعلان» را بهظاهر شخصي به نام علي محمد داده و نوشته بود، «خدايا، پروردگارا، تو به حکمت و مشيت بالغ خود به آلمان بيزمارک، به اتريش مترنيخ، به فرانسه ناپلئون دادي و به ما نيز آنچه لايق و درخور آن بوديم عطا نمودي» و توهين به شاه تلقي شد.
نوبهار 16روز توقيف بود تا اينکه قطعه ملکالشعر خطاب به احمد شاه براي رفع توقيف به چاپ رسيد. در اين حال، بهار در پاسخ به روزنامههاي هوادار روس و انگليس و بهخصوص عصر جديد، در دو مقاله «دشمن حمله کرد» و «دوست هم حمله کرد» وطنخواهان را به مقابله با نيرويهاي متجاوز فراخواند و تبهکاريهاي چندساله اخير روسها را بر شمرد اما نوبهار تعطيل شد.
نوبهار دوم در تهران
ملکالشعرا پس از 19 ماه نوزده ماه به نشر روزنامه بهصورت سه شماره در هفته دست زد و در شماره نخست نوشت که «يگانه مرام اين دوره جديد- عصر خون و حديد- جلو بردن روح فعاليت و پراتيکي است ... هموطنان! سخنوري و لفاظي بس است. کار کنيد و حرف نزنيد» اما تنها موفق به انتشار بيست شماره از آن شد و کار نوبهار با انتشار شماره 20 به توقيف کشيد.
روزنامه زبان آزاد
ملکالشعرا پس از توقيف نوبهار بيدرنگ در تاريخ انتشار شماره بعدي، يعني سه روز پس از خاموشي اجباري روزنامهاش، روزنامه زبان آزاد را با امتياز ميرزا جوادخان معاونالسلطنه و با همان ويژگيهاي نوبهار منتشر کرد. زبان آزاد با مديريت و سردبيري بهار در 35 شماره به چاپ رسيد تا اينکه بار ديگر نوبهار منتشر شد.
دوره سوم نوبهار
دوره سوم نوبهار تهران، پس از رفع توقيف روزنامه، بهصورت سه شماره در هفته آغاز شد، 53شماره از 10آبان تا22اسفند 1298خورشيدي انتشار يافت اما دولت حسن مستوفيالممالک در فروردين 1297خورشيدي تمام روزنامهها را جز ايران توقيف دستهجمعي ميکند و نوبهار نميتواند به انتشار خود ادامه دهد و در شماره 50 متوقف ميماند. پس از آن، ملکالشعرا به انتشار دانشکده و مديريت روزنامههاي نيمه رسمي ايران دست زد.
مجله دانشکده
مجله دانشکده در تهران تحتنظر و به مديري ملک الشعراي منتشر شد. رشيد ياسمي که خود عضو هيئت موسسه و از نويسندگان مجله بود در کتاب تاريخ ادبيات معاصر درباره مجله دانشکده مينويسد: مجله دانشکده را آقاي بهار در سال 1336قمي براي نشر آثار انجمن ادبي دانشکده تاسيس کرد. اين انجمن نخست جرگه دانشوري نام داشت و در 1335قمري به سعي چند تن از دوستان ادب از جمله نگارنده داير شده بود، سال بعد دانشکده خوانده شد. مرام اين انجمن ترويج معاني جديد در لباس شعر و نثر قديم و شناساندن موازين فصاحت و حدود انقلاب ادبي و لزوم احترام آثار فصحاي متقدم و ضرورت اقتباس محاسن نثر اروپايي بود و در آن روزگار تحول خدمتي شايان به ادبيات کرد.
مجله دانشکده دومين مجله ادبي است که در عالم مطبوعات زبان فارسي منتشر شد. دانشکده مجلهاي ادبي، اجتماعي، اخلاقي، فلسفي و تاريخي و مندرجات آن مطالبي است تحت عنوانهاي مذکور منتشر ميشد.
بهار در شماره نخست زير عنوان «مرام ما» نوشت: دانشکده براي ترويج روح ادبي و تعيين خطمشي جديدي در ادبيات ايران ايجاد ميشود و موافق احتياجات فعلي هيئت اجتماعيه، مطابق محيطي که ما را تکميل خواهد نمود، يک تجدد آرام و نرم نرمي را اصل مرام خود ساختهايم و به جاي آنکه تجدد را تيشه عمارت تاريخي پدران شاعر و نياکان اديب خود قرار دهيم، فعلا آنها را مرمت نموده و در پهلوي آن عمارت، به ريختن بنيانهاي نوآيينتري که با سير تکامل، ديوارها و جرزهايش بالا ميروند، خواهيم پرداخت.
همچنين، سلسله مقالاتي از عباس اقباس تحت عنوان تاريخ ادبي که در چند شماره مجله مندرج شده است و اين سلسله مقالات از مندرجات سودمند و مفيد مجله به شمار ميرود.
روزنامه ايران
چند شماره از اينکه دانشکده منتشر ميکرد نگذشته بود که دولت حسن وثوق (وثوقالدوله)، بهار را به مديريت روزنامه نيمهرسمي ايران که پنج روز در هفته به چاپ ميرسيد، فراخواند. ايران روزنامهاي نيمهرسمي بود و نيمهرسمي بودنش را هم مقامهاي دولتي و هم دستاندرکاران روزنامه و هم مردم ميگفتند و مينوشتند. مديران و حتي کارمندان آن را دولت بر ميگزيد و گزينش مديران، بنابر اسناد موجود، با تاييد نخست وزيران و تصويب هيئت وزيران صورت ميگرفت. بودجهاي هم از آغاز کار بدان اختصاص دادند و هر سال بر آن افزودند.
سرانجام ملکالشعرا از روزنامه ايران کنارهگيري کرد و در آغاز کار دولت مشيرالدوله، روزنامهنگاري حرفهاي بهار هم براي مدتي دچار فترت شد. چندي بعد نيز کودتاي 1299خورشيدي پيش آمد و وي زير نظر قرار گرفته شد و به ناچار خاموش بود.
پس از آن، خود بهار مينويسد: بعد از کودتاي 1299شمسي که مجلس چهارم داير گرديد و جرايد آزاد شدند، باز نوبهار به شکل هفتگي ... بعد از يک سال، وقتي مشاهده رفت که نيات سوئي موجب ايجاد هرجومرج شده است، خود به صرافت طبع نوبهار را تعطيل کرديم.
بهار پس از تعطيل نوبهار در روزنامه ايران مينويسد: به مناسبت دوستي و ارتباط سياسي که در موقع عضويت مجلس شوراي ملي بين من و برخي از مطبوعات محترم محلي موجود بوده است و در تعقيب اصرار و ابرامي که در انتساب تمام مندرجات جرايد مزبور به اين جانب به کار ميرفت؛ در حال حاضر نيز به همان عادت و خيال، پارهاي شکوهها و توقعات در اطراف من و مطبوعات وجود دارد. با نهايت خوشوقتي به دوستان خود اطلاع ميدهم که بعد از ختم دوره مجلس از مداخله در کليه مسائل سياسي کناره گرفته و مخصوصاً بر حسب امر اطباء از نويسندگي نيز خودداري مينمايم. نسبت به دولت وقت و جرايد و مقالات مثبت و منفي به کلي بي طرف و از نقطه نظر سياسي و غيره هيچ يک از جرايد محترم را با من ارتباطي نيست. بناء علي هذا، از دوستان خود تمنا دارم که در امور سياسيه مطلقا مرا داخل ندانسته و اگر از جرايدي که سابقا با سياست من موافق بودهاند گله و شکايتي دارند، مستقيماً به خود آنان مراجعه فرمايند.
انتشار نوبهار در پهلوي دوم
فعاليتهاي ملکالشعرا در حوزه روزنامهنگاري سياسي تا 1304خورشيدي؛ يعني بحبوحه تغيير سلطنت، ادامه يافت اما در اين اوان، شاعر مشروطهخواه بهدليل فضاي بسته حاکم بر کشور، از روزنامهنگاري دست برداشت. اين وقفه تا1321 خورشيدي ادامه يافت. در اين زمان، با ايجاد فضاي باز سياسي حاصل از خروج رضاشاه از ايران، بهار احساس کرد که بار ديگر ميتواند به عرصه روزنامهنگاري سياسي بازگردد از همين رو انتشار روزنامه نوبهار را از 3اسفند 1321 خورشيدي آغاز کرد و چاپ آن را تا شماره 102 ادامه داد.
درگذشت
ملکالشعراي در 1329خورشيدي به بيماري سل مبتلا شد. در همين زمان نيز به رياست او در تهران «جمعيت ايراني هواداران صلح» تشکيل شد و با وزارت فرهنگ نيز قراردادي براي تأليف کتاب «سبکشناسي شعر فارسي» بست که بهعلت بيماري ناتمام ماند. همچنين قصيده «جغد جنگ» را در ستايش صلح سرود. سخن اوست که ميگفت: من صلح را بهخاطر صلح، نه بهخاطر آن کساني که درباره آن صحبت ميکنند، دوست دارم». منظور از آن کسان، ابرقدرتهاي شرق و غرب بود که فقط اداي صلح طلبي را در ميآوردند و خود از هر جنگطلبي جنگطلبتر بودند. سرانجام اين شاعر چيره دست و آزاديخواه يکم ارديبهشت 1330خورشيدي بر اثر بيماري سل درگذشت. پيکر او از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ظهيرالدوله در شميران تشييع و در همانجا به خاک سپرده شد.
مهدي احمدي
ايرنا