1393/10/9 - 06 : 38
کد خبر: 1798
«استرداد يک ميليارد ريال وجه، چک و طلا»
وقتي گنج سرراهي، راه ايمان ستوان تبريزي را نبست
احرارنيوز:حتي هزينههاي بالاي زندگي و اقتصادي که انگار خيال کمي آرام و قرار ندارد و مدام دل مردم را ميلرزاند و از طرفي دخلي که هرچه ميدويم با خرجمان نميخواند هم باعث نشد تا برق سکه و طلاهاي کنار جاده ستوان جوان تبريزي را وسوسه کند.
به گزارش احرارنيوز به نقل از فارس، شايد سالهاي کمي دورتر اگر بود شنيدن خبرهايي که از بديهيترين ويژگيهاي انساني حکايت ميکرد، چندان جاي تعجب نداشت ولي قهرمان امروزي شايد همين مرد دريا دلي باشد که در چنين شرايط اقتصادي حاضر به چشم پوشي از ميليونها ريال ميشود.
ساعت 16 و 30 دقيقه بيستم آذر ماه همين امسال بود که خبر تصادفي در کيلومتر هفت جاده آذرشهر به عجبشير به گشت کلانتري رسيد تا براي بررسي صحنه تصادف راهي محل شوند.
در همين حين بود که ستوان سوم «کريم مرادزاده» هنگام انتقال خودروي آسيب ديده به پارکينگ، متوجه کيف کوچکي در کنار خودرو ميشود.
ستوان جوان با اشاره به محتويات درون اين کيف ميگويد: مبلغ 11 ميليون و 930 هزار تومان پول نقد، هفت سکه طرح قديم، سه رشته زنجير طلا و يک دستگاه جي.پي.اس و وسايل مربوط به اکتشافات معدن از جمله وسايل موجود در اين کيف جمعا به ارزش يک ميليارد ريال بود.
وي ادامه ميدهد: همچنين يک ساعت مچي خيلي قديمي که از الماس ساخته شده نيز بين محتويات اين کيف بود که بعدها مشخص شد سال 48 به مبلغ هشت ميليون خريداري شده بود.
مرادزاده تعريف ميکند از همان ابتداي ماجرا با ديدن کيف و محتويات آن تصميم گرفتم آن را به صاحب اصلياش برگردانم و اضافه ميکند: آن طور که برآورد شده ارزش محتويات درون کيف 100 ميليون ريال برآورد شده بود ولي با اين حال من خيلي زود از طريق مشخصات صاحب اصلي کيف که در داخل آن موجود بود، با او تماس گرفتم و عصر همان روز کيف را با تمام جزئياتش به او تحويل دادم.
اين ستوان سوم در پاسخ به اينکه آيا در مقابل اين امانتداري چيزي به عنوان مژدگاني از صاحب اصلي کيف دريافت کرده، ميگويد: صاحب اصلي کيف که معدنداري ساکن بستانآباد بود، خيلي اصرار داشت مبلغ پنج ميليون به عنوان مژدگاني به من دهد که قبول نکردم و فقط گفتم اين وظيفه شرعيام بود که کيف را تحويل دهم.
مرادزاده با بيان اينکه نيروي انتظامي حافظ جان و مال مردم است و بايد به خوبي اين موضوع را پيشه خود سازد، اضافه ميکند: وقتي اين کيف را ديدم تنها بودم و در آنجا کسي نبود و فقط راننده در کمي جلوتر بود ولي نميتوان حضور خدا را ناديده گرفت.
وي در پاسخ به اينکه آيا پس از تحويل کيف لحظهاي پشيمان نشده است، ميگويد: نه، حتي خانوادهام هم اين اقدام را تحسين کردند و گفتند تو امانتدار مردم هستي و اين بهترين کاري بود که ميشد انجام داد.
ولي اين نخستين باري نبوده که اين ستوان جوان با چنين شرايطي روبه رو ميشود و پيشترها هم به خوبي امتحان امانتداري را پس داده است.
مرادزاده تعريف ميکند: سال 88 که در پاسگاه نظرکهريزي بودم براي ديدن صحنه تصادفي راهي محل شديم که پس از انتقال اجساد، مبلغ 15 ميليون ريال وجه نقد پيدا کردم که تحويل اولياي دم فرد کشته شده در اين سانحه دادم.
وي ادامه ميدهد: سال 90 هم در پي تصادفي در جاده هشترود به مراغه مقداري طلا و پول نقد پيدا کردم که در آن حادثه هم تمام وسايل را به اولياي دم تحويل دادم.
ستوان سوم، کريم مرادزاده جوان 31 سالهاي که سابقه 13 سال خدمت در نيروي انتظامي آذربايجانشرقي را دارد، متاهل است و پدر دو فرزند. وي طي اين سالها در نقاط مختلفي مثل هشترود، عجب شير، مناطق عملياتي سردشت و... خدمت کرده است.
اين ستوان جوان با بيان اينکه تمام اينها نوعي امتحان الهي است و ما در اين دنيا آمدهايم تا امتحان خود را پس دهيم، ميگويد: قيمت انسان خيلي بيشتر از اينهاست و اگر انسان قيمت خود را بداند براي رسيدن به نيازهاي دنيوي خطا نميکند.
حالا فرماندهي نيروي انتظامي و مسئولان وعده دادهاند تا از اين ستوان سوم وظيفهشناس و امانتدار تشويق کنند.
ولي کريم مرادزاده تنها يکي از صدها مامور وظيفهشناسي باشد که روزانه طي حوادث مختلف و حين انجام وظيفه با چنين اتفاقاتي روبهرو ميشوند. اتفاقاتي که ميتواند محکي باشد براي سنجش ميزان انسانيت و درستکاري.
شايد امثال اين ستوان جوان با چشم پوشيدن از نيازهاي مالي و اولويت قرار دادن امانتداري از جان و مال مردم، نشان داده باشند که اولويتهايي متفاوتتر از اين عدد و رقمهاي ريز و درشت دارند.
افرادي مثل مرادزاده با صداقت و درستکاري خود ثابت کردهاند که در تواني فراتر دارند و اي کاش نيروي انتظامي با توجه بيشتر به اين افراد و ارتقاي درجه و جايگاه آنها از امثال او تقدير کند. ****************
نگارنده: سحر فکردار
کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید: