1392/10/4 - 10 : 10
کد خبر: 1306
يادداشتي در اعتراض به سرمايه گذاري ابزاري در فوتبال براي شهرت؛
اگر مي آييد با اخلاص بياييد اين وادي جاي خودنمايي نيست استاد!
آقاي مولتي ميلياردر مرحمت نموده و ما را مس نماييد؛ به لطف و کرم شما نيازي نيست!
به گزارش احرارنيوز، بازي، بازي ميلياردرها شده. به جاي ستارههاي بااستعداد، اين روزها اين اسم و عكس سرمايهدارهاي ريز و درشت شهر است كه از كول صفحات ورزشي بالا ميرود. سالها بعد از خودنمايي امثال هدايتي و انصاري در محافل فوتبالي، حالا نوبت به يك پولدار تازهنفس رسيده است كه ميدانداري كند. مالك جوان باشگاه راهآهن، دست بر قضا آتشاش تندتر از بقيه همپالگيهاست. او آمده كه راه صدساله را يك شبه برود. مردي كه ابتداي فصل علي دايي را به پرسپوليس هبه كرد تا بحران را به جان تيم خودش بخرد، حالا گام به گام به متن اتفاقات اين باشگاه نزديكتر ميشود.
حرف از بابك زنجاني است؛ يكي از برندگان بزرگ تحريمهاي نفتي عليه ايران، كسي كه تنها يك قلم بدهي دو ميليارد و شصت ميليون يورويياش به وزارت نفت، معادل خريد 17 مسي، 33 نيمار و 40 مسوت اوزيل است! فضاي آنارشيستي اقتصاد ايران و بيقاعده بودن تحول طبقاتي در آن باعث ميشود چهرههايي مثل بابك زنجاني ظرف تنها چند سال به يك ثروت افسانهاي عجيب و غريب دست پيدا كنند. حالا اما بيليونر 42ساله ايراني در پي جفتوجور كردن واپسين كاستي سبد زندگياش است؛ شهرت! هدايتي و امثال او، چراغ به دست راه را به تاجر نورسيده نشان ميدهند.
او به كمك اسلاف ثروتمندش آموخته كه هيچ بازاري براي رسيدن به خوشنامي اجتماعي، مطلوبتر و نابسامانتر از فوتبال نيست. شايد به همين خاطر هم هست كه استاد با توپ پر آمده؛ با ادعاهايي بزرگ و شش انگشت هميشه برافراشته!
چقدر دوست نداشتني و نامانوس است تماشاي سرمايهدار ثروتمندي كه ميكوشد تا با ژستهاي دروغين شش انگشتي، به قلب رسانهها نفوذ كند و پايگاه اجتماعياش را ترقي بدهد. اين «شش» حق شما نيست آقاي زنجاني! به رخ كشيدن اين انگشتها سهم آدمهايي است كه تاريخچه شكل گرفتن اين عدد را مو به مو بدانند و لمس كرده باشند، آنها كه ده بار، صدبار سوار بر مينيبوسهاي اسقاطي راه استاديوم را رفته و به عشق صاحب «شش»، سينه چاك داده باشند.
اين نماد انگشتي، مال پسربچههايي است كه روي وجب به وجب پشتشان تازيانه «چهار» حريف جا خوش كرده باشد، وگرنه سياستبازهاي تاجرپيشهاي كه در فضاي مهآلود اقتصاد از فرش به عرش رسيدهاند، چه تناسبي ميتوانند با اين حرفها داشته باشند؟
يكي مثل زنجاني امروز پاشنههايش را وركشيده و اول راهي ايستاده كه آخرش حسين هدايتي است. نزديك به يك دهه بعد از ظهور آقاي «عابربانك» در فوتبال ايران، ميتوان به محاسبه نشست و نتيجه دهها ميليارد تومان ريخت و پاش او در اين عرصه را مورد بررسي قرار داد.
قطعا استيلآذين را بايد مهمترين ميراث هدايتي در فوتبال ايران دانست؛ باشگاهي كه كارنامه فعاليت چهارسالهاش بزرگترين نمره منفي كارنامه آقاي مولتيميليونر است. اين تيم لوكس و خوشآب و رنگ واقعا چه چيزي به ورزش ايران اضافه كرد؟ آيا غير از اين است كه استيلآذين فقط اندوختههاي يك سري بازيكن و مربي تمامشده را افزايش داد و انواع و اقسام حاشيههاي عجيب و غريب را به وجود آورد؟ كدام بازيكن در اين باشگاه تربيت شد يا كدام رشته ورزشي جانبي پروبال گرفت؟
راه درست خدمت يك اسپانسر به ورزش، اين نيست كه مدام دست به جيب شود و وامهاي بلاعوض آنچناني به فدراسيونهاي مختلف بدهد. هدايتي ميتوانست به مراتب مفيدتر باشد اگر به معناي واقعي كلمه «باشگاهداري» ميكرد؛ دور از حاشيه و حب خودنمايي! يكي مثل مرحوم درويش شايد در همه سالهاي حضورش در ورزش ايران به اندازه يكدهم هدايتي هم خرج نكرد، اما دهها برابر او سوددهي داشت. بازيكناني مثل ميثم بائو، محسن يوسفي، سهراب انتظاري، محسن بنگر و رحمان احمدي كه فرشته نجات تيم ما براي صعود به جامجهاني شد، همگي در شموشك درويش رشد كردند، كسي كه هميشه پشت پرده بود و با عشق و علاقه و البته خرد و دورانديشي به فوتبال مملكتش خدمت كرد.
به نقل از نداي اروميه، دلال نفتي و واسطه تجاري نه؛ فوتبال ايران «درويش» ميخواهد. كسي كه اگر قرار است سرمايهگذاري هم كند، اين كار را با خلوص نيت انجام بدهد، نه با طمع كسب شهرت و ساختن پلي براي رسيدن به زندگي بهتر. اين مطلب عكس ندارد، چون پدر شموشك نوشهر، اساسا اهل فلش نبود. همه قابها ارزاني بابك زنجاني و انگشتان كريخوانش.
کلیدواژه ها:
ايراني
1392/10/4 - 16 : 05
2
0
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید: