من نه تنها مخالف برخورد تند و شديد با اراذل و اوباش نيستم بلکه فکر مي کنم اين مقدار بلايي که سر اين موجودات مي آورند نصف حق اين ها هم نيست.
سيدعبدالجواد موسوي - من نه تنها مخالف برخورد تند و شديد با اراذل و اوباش نيستم بلکه فکر مي کنم اين مقدار بلايي که سر اين موجودات مي آورند نصف حق اين ها هم نيست. فرومايه اي که با قداره به جان آدم هاي بي پناه مي افتد و آسايش را بر زن و فرزند ديگران حرام مي کند بايد چنان تاواني بپردازد که خيال آزار و اذيت ديگران تا حشر به مخيله اش خطور نکند. اما فکر مي کنم در کنار اين برخورد قهري بد نيست سوالاتي را هم طرح کنيم و گاه گداري هم به آن ها بينديشيم. مثلا فکر کنيم اصلا چرا تعداد اين بزرگواران اين قدر زياد است؟ ما که هرروز تعداد کثيري از اين هارا دست و پا بسته تحويل مقامات قضايي مي دهيم و به مردم مي گوييم ريشه اراذل و اوباش را خشکانده ايم، پس چرا هرچه دستگير مي کنيم و مي بنديم و مي زنيم ماجرا پايان نمي يابد؟ آيا چنان که گاهي اوقات پليس ادعا مي کند اين قوه قضائيه است که کارش را نصفه ونيمه انجام مي دهد؟ آيا چنان که گاهي اوقات از زبان مردم کوچه و بازار مي شنويم کوتاهي از دستگاه هاي امنيتي است؟ اصلا اين بزرگواران کجا تربيت شده و مي شوند؟ ما که قرار بود صدا و سيمايمان دانشگاه باشد و زندان هايمان کارخانه انسان سازي، پس کجاي کار ايراد دارد؟ همه تقصيرها را که نمي توان به گردن ماهواره و اينترنت انداخت. اگر اين طور باشد در مغرب زمين مردم نبايد ذره اي آسايش و امنيت داشته باشند و صبح تا شب بايد در معرض تهديد اراذل و اوباش باشند. که اگر انصاف داشته باشيم مي دانيم که اوضاع در آن جا اين گونه نيست. من در اين يادداشت کوتاه، نه مي توانم و نه بضاعت آن را دارم که به همه عوامل و علل پرورش و رشد اراذل و اوباش جماعت بپردازم اما اين قدر مي توانم گفت که اگر قرار بود با گرفتن و زدن و بستن مشکل حل شود تا به امروز خيلي از مشکلات ما مي بايست حل شود که نشده است و مطمئن باشيد اگر فقط به ظواهر اکتفا کنيم تا قيام قيامت هم حل نخواهد شد. نمونه اش مسئله مواد مخدرو اعتياد، که روز بروز ابعاد پيچيده تري مي يابد و علي رغم اين همه هزينه مالي و جاني که مي دهيم نه تنها ريشه کن نشده است که حتي کاهش ملموسي نيز پيدا نکرده . خب، فکر نمي کنيد در کنار اين همه شدت و حدتي که به خرج مي دهيم اگر کمي هم فکر کنيم بد نيست ؟اين را هم از خاطر نبريم که ناهنجاري هاي اجتماعي در خلاء شکل نمي گيرد. به اشارت چيزي مي گويم و مي گذرم و اميدوارم آنانکه اهل اشارتند جان سخن را دريابند:
من گرچه گلم، خاک بود شرط شکفتن
در دامن مرداب دميدن نتوانم