وقتي به سال 92 و نام گذاري آن از سوي مقام معظم رهبري نگاهي عميق داشته باشيم به راحتي مي توان نقش دانشجو را در اين سال و تحقق اهداف و آرمان هاي آن در آفريدن حماسه ي سياسي و اقتصادي آن را دريافت.
وقتي به سال 92 و نام گذاري آن از سوي مقام معظم رهبري نگاهي عميق داشته باشيم به راحتي مي توان نقش دانشجو را در اين سال و تحقق اهداف و آرمان هاي آن در آفريدن حماسه ي سياسي و اقتصادي آن را دريافت.
سخن از همان دانشجوياني است که در هر جاي اين کره ي خاکي، نيروي محرکه ي سياست و اقتصاد هر کشوري به حساب مي آيد. ما نيز تافته اي جدا بافته نيستيم و کشور ما نيز با توجه به سنگيني کفه ي سن جوانان و افزايش شمار همين جوانان در حال تحصيل و تحصيل کرده در مراکز عالي علمي، تمرکز به اين موضوع بيش از پيش ضروري مي نمايد.
اما مسئله اي که چند مدتي است به شدت رخ نمايي مي کند بي رغبتي خواسته و ناخواسته ي دانشجويان به فعاليت در صحنه هاي سياسي و اقتصادي کشور است و بيشتر دوستار حاشيه نشيني هستند تا در مرکز امور بودن!
اما سوالي که در رابطه با اين موضوع هميشه در ذهن دلسوزان بي شمار به وجود آمده و خواهد آمد و بي جواب همچنان باقي مانده اين است که اين بي رغبتي معلول چيست؟
اگر بخواهيم علت را زير ذره بين بگيرم شايد کلماتي به وسعت يک کتاب را بطلبد، ولي در کوتاه سخن مي شود اينگونه خود را ارضا کرد که امروز فقط دانشجو جزء جستن دانش چيزي را متعلق به خود نمي داند و چاره اي هم جز اين ندارد. يعني اصل هميشه اين بود و هست و خواهد بود که هر کسي خود را درگير مسائلي مي کند که يقين داشته باشد سهمي در آن از نظر فکري و عملي دارد.
حال دانشجويي که با هزاران مشکل پا به عرصه ي دانشگاه مي گذارد و فارغ التحصيلاني را که نام مقدس دانشجويي را به حد اعلاي خود رسانده و فعال بودن در مسئله و مشکلات کشور خود را از پر کردن پاسخنامه ها و کسب مدرک واجب مي داند ولي به جايي کمتر از آن دانشجوي حاشيه نشين مي رسد ناخودآگاه نافعالي را بهترين سبک سنگيني انتخاب مي کند.
شايد مسئله خيلي ساده به نظر آيد ولي حقيقت است و حقيقت هميشه تلخ، حتي به تلخي تحقق نيافتن آرمان هاي اين سال. حال که امسال از سوي مقام معظم رهبري به نام حماسه ي سياسي و حماسه ي اقتصادي نامگذاري شده است چه خوب مي شود تا مسئولان به ويژه آناني که صاحب نظر و منسب در امور دانشگاهي هستند کمي به اين تلخي ها گوشه چشمي داشته باشند، چون خوب مي دانيم چه بخواهيم و چه نخواهيم اين يک حقيقت هميشه زنده است که اگر کل جامعه هم همت کنند بدون فعاليت و حضور دانشجو حماسه اي حتي در حد کلام هم صورت نخواهد پذيرفت چه رسد به عمل. پس چه بهتر کمي زودتر از اين نيرو که هم جواني و هم دانش را يک جا در خوشه دارند، دوباره و بهتر از گذشته به عنوان محرکه ي جامعه استفاده شود تا شايد با اين رويه آيندگاني که پا به دانشگاه خواهند گذاشت شاهد ترميم گذشته ي دانشجويان پيشين نداشته باشند و خود را سهام دار بي منت و بي چون و چراي عرصه ي سياست و اقتصاد بداند تا شاهد حماسه هاي ابدي بي تکرار اين مرز و بوم باشيم.
نويد تردست