1391/11/25 - 11 : 23
کد خبر: 81
به بهانه ثبت تار بنام جمهوري آذربايجان
ناله تار سرزمين من
در آذر ماه سال جاري و در هفتمين نشست اجلاس ميراث معنوي و ناملموس يونسكو كه در اوايل ماه دسامبر در كشور فرانسه برگزار گرديد

 

ساز تار كه به عنوان نماد آلات موسيقي ايراني زبانزد خاص و عام است و با تاريخچه  موسيقي دستگاهي ايران، به عنوان ساز آرماني موسيقي رديفي گره خورده است ، بنام كشور آذربايجان ثبت شد. اين در حالي است كه در مهرماه سال 87 نيز " موسيقي غني عاشيقلار"، كه ريشه اي بسيار كهن دارد و غني ترين نمونه ادبيات و فرهنگ شفاهي منطقه آذربايجان يكپارچه اسلامي است و حتي در منابع مكتوب همچون كتاب "دده قورقود " (سده چهارم و پنجم هجري ) و منابع به جامانده از دوره شاه اسماعيل صفوي (قرن نهم) ريشه آن مشهود است، كشور جديدالتأسيس جمهوري آذربايجان -  اين ميراث معنوي و هويت فرهنگي بخشي از ايران هميشه سرفراز را در پي تعلل و كوتاهي مسئولان ارشد فرهنگي و هنري كشور و به عبارتي در پي عدم توجه و آگاهي لازم -  تصاحب و بنام خود ثبت كرد.
نكته قابل توجه اينكه، هنگام ثبت "تار" توسط جمهوري آذربايجان، نه تنها نمايندگان ايراني حاضر در اجلاس مربوط هيچ اعتراضي نسبت به ثبت ساز ايراني الاصل تار، به عنوان يك ساز مستقل بنام آذربايجان نداشته‌اند، بلكه رييس مركز مطالعات پاسداري از ميراث فرهنگي ناملموس در آسياي غربي در اظهار نظر و استدلالي غير كارشناسانه از اين رخداد تاريخي به سهولت چشم پوشي نموده و از طرفي مسئولان بخش ميراث ناملموس سازمان ميراث فرهنگي و همچنين مسئولان مربوطه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در اين زمينه سكوت اختيار كرده اند، هرچند فعالان و صاحب نظران موسيقي در كشور واكنش‌هايي در دو ماهه اخير به اين مقوله داشته‌اند و حداقل انتظار اين بوده كه بايد اين ساز مشترك بين ايران و آذربايجان به ثبت مي‌رسيد.  
تاراج ميراث فرهنگي و معنوي ايرانيان توسط كشورهاي همسايه و عدم اعتراض و سكوت صاحب منصبان فرهنگي كشور، در سايه ي غفلت يا عدم توجه به هويت فرهنگي هنري اين كهن مرزو بوم ، نه تنها جاي تأمل و تعمق بيشتري دارد، بلكه نشان از مظلوميت هنر – بالاخص موسيقي -  در نگاه برخي مسئولان است. به عبارتي اين بزرگواران نه تنها در قبال اين نوع كارها ، هيچ احساس مسئوليتي ندارند ، در سهل الوصول ترين راه  خاموشي برگزيده و سكوت اختيار مي نمايند.  پس حكايت تاريخي " از ماست كه بر ماست " در زمينه فرهنگ و هنر اين سامان كاربرد محكم تري دارد.
مقاله حاضر  علاوه بر اينكه نيم نگاهي به تاريخچه و اصالت ساز تار در ايران دارد، نگاهي گذرا به نابودي و تصاحب هويت ملّي و فرهنگي – هنري ايران توسط جوامع مختلف دنيا و عدم داشتن دغدغه و غفلت برخي مسئولان مسئوليت شناس فرهنگي (؟؟؟!!! ) به هنر سرزمين شان دارد.
براي ورود به بحث و اثبات ادعاي ايراني الاصل بودن ساز تار و تلنگر فکري به مسئولان فرهنگي مربوط و آناني که به دليل عدم اطلاعات کافي و کارشناسانه با استدلال‌ها و اظهارنظرهاي غيرکارشناسانه عنوان مي‌نمايند که «ثبت اين ساز بنام آذربايجان در يونسکو دقيقاً با عنوان تکنيک هاي هنر ساخت و موسيقي تار ارائه شده و هيچ تخطي از طرف کشور آذربايجان صورت نگرفته است» (1) و سعي در رفع مسئوليت از خود و وظايف ذاتي فرهنگي خود و سازمان‌هاي ذيربط در قبال حفظ و احياء هويت فرهنگي هنري ايران زمين دارند، بر آن شديم تا نگاهي اجمالي به «تار» از لحاظ واژه‌شناسي، سازشناسي، تاريخچه تار در منابع مکتوب علمي و همچنين تاريخچه‌ي تار در موسيقي گذشته ايران و دوره اسلامي، تاريخچه پيدايش تار آذربايجاني و مقايسه آن با تار ايراني، با استناد به منابع و کتب پژوهشي داشته باشيم و قبل از هر نتيجه گيري، داوري را به اذهان عمومي جامعه فرهنگي و هنري زيبا سرزمين ايران مي‌سپاريم. اميد که ما روزي بتوانيم پيشينه و هويت فرهنگي هنري اين کهن مرز و بوم را آنچنان‌که شايسته نام ايران است به جهانيان که چشم طمع برداشته‌هاي فرهنگي ما داشته و از آن براي خود تاريخ و هويت مي‌سازند، بشناسانيم.
شايان ذکر است با رجوع به منابع مکتوب موسيقائي گذشته ايران و دوره اسلامي، که مي‌توانند براي پژوهش در سازشناسي ايران سودمند باشند، همچون موسيقي الکبير فارابي، الکافي في موسيقي ابن زيله اصفهاني، جامع الالحان عبدالقادر مراغه‌اي يا «الادوار» صفي الدين ارموي و ... و حتي تحقيقات و پژوهش‌هاي مثمرثمر موسيقي‌شناسان و مشرق پژوهان غربي، چنين استنباط مي‌شود که بحث درباره سازهاي موسيقي دوره اسلامي ايران که «آلات الالحان» ناميده مي‌شده و به تعبير امروزي Musical Instruments است، به دقت توأم با احتياط نياز دارد که در طول تاريخ پرحادثه و ديرپاي ايران تحت تأثير عوامل گوناگوني قرار گرفته است. « از يک طرف به تناسب زمان در آنها تغييراتي به وجود آمده و موجب دگرگوني شکل، ابعاد، پرده بندي و ساختار آنها شده است و از طرف ديگر با جزر و مدهاي سياسي و بر سر کار آمدن سلسله‌هاي مختلف ... طبعاً سازهاي جديد و بسا غير ايراني متداول شده است، حتي نام سازها و ساز واحدي يکسان باقي نمانده و يا در هر نقطه‌اي تحت تأثير زبان و گويش آنجا به اسمي ناميده شده است»(2) از اينجاست که وقتي در آثار مکتوب گذشتگان با نمونه‌هائي مثل ترنتاي، چهارتار، شش تاي، يا شش تار و امثالهم با نام و توصيف ‌شان برخورد مي‌کنيم بدين معناست که در روزگاري اين سازها وجود داشته و مورد استفاده قرار مي‌گرفته است.
 
اتيمولوژي واژه «تا» و «تار» :
«تا» و «تار» در ادبيات فارسي و كلام شعرا:
«تار» لفظي در اصل سانسكريت (تره) است. واژه هاي: تا، تار، تاه و تاي با اختلافي كه در ظاهر آن ها ديده مي شود از لحاظ معني بسيار به هم نزديكند. چنان كه در اكثر دايرة المعارف ها و لغت نامه‌ها منجمله برهان قاطع، تا به معني تار و تاه با تا به يك معني آمده است. احتمال دارد تا به معني تار در فارسي دري همان TAK پهلوي و تار صورت تحول يافته‌اي از tathra اوستايي باشد. (3)
در آثار منثور و منظوم ادبيات فارسي و در زبان شعري شعراي ايران، تا و تار در سه مفهوم زير بكار رفته است:
الف: رشته، زه، ابريشم در آلات زهي، معادل سيم امروزي در آلات موسيقي ـ و به عبارتي آنچه در آلات زهي (ذوات الاوتار) نواي موسيقي را طنين مي‌افكند، است.
ب: در مفهوم مطلق و كلي براي نامگذاري ديگر سازهاي زهي همچون رباب و عود و تنبور و ...
ج: در متون مرتبط با موسيقي كلمه تار به گونه‌اي تخصصي به سازي خاص (به همين نام) اطلاق مي شود. (4)
 
در كلام شعرا، تار هم در مفهوم سيم و رشته و هم به معني ساز (آلت موسيقي) آمده است، به چند نمونه توجه كنيم:
حافظ:   مغني ملولم دو تايي بزن     به يكتاي او، كه تايي بزن
جامي:  تار كه بر بربط ناهيد بست؟!       زنگ كه بر محمل خورشيد بست؟
مولانا:    عقل از عقلي رود هم روح بي روحي كند     چونکِ طنبوري زعشقت برنوازد تار را
وحشي بافقي:  زان چه از زخمه به تار آيد و از تار به گوش       وان چه از خم شده در شيشه و از شيشه به جام
فرخي سيستاني:   هر روز يكي دولت و هر روز يكي غژ    هر روز يكي نزهت و هر روز يكي تار
[غژ، معادل قيچك يا غژك امروزي و نزهت، هر دو به همراه تار نام آلات موسيقي هستند.]
اسرار سبزواري:   كتاب و خرقه و سجاده رهن باده نمودم       به تار چنگ زدم و تار سبحه گسستم (5)
طالب آملي:   ديديم بسي ناخوشي از محتسب اما       ني تار بريديم و نه مضراب شكستيم
از تذكره الشعرا:   مغنّي يكي نغمه بر تار زن              به چشمي كه خوابش برد خار زن
نزاري قهستاني:   چيست چندي طمطراق البته در دير مغان     با نزاري، با نواي زير شش تا مي‌خوريم
مولانا:     شب اي خواجه زكي، آخر آن يار تو كو؟        يار خوش آواز تو آن خوش دم و شش تار تو كو؟
و ... و ... و ...
كه با تورقي كوتاه در دواوين متعدد شاعران ايراني سده‌هاي مختلف هجري مي‌توان نمونه هاي زيادي ذكر كرد كه از حوصله اين مقال خارج است، نكته بسيار قابل تأمل اينكه در نمونه آخر كه از دفتر پنجم مثنوي معنوي جلال الدين محمد بلخي (مولانا) به عنوان مصداق عيني ذكر گرديد، مولانا، آن شاعر موسيقي دان، فقيه، عارف و سراينده «مثنوي معنوي» در قرن هفتم هجري به آلت موسيقي و سازي بنام « شش تار» اشاره كرده است. حال ساختمان و شكل ظاهري «شش تار» مورد ذكر مولانا چگونه بوده نياز به تدبر و تحقيق بيشتري دارد. ولي آنچه در اينجا مهم است اينكه سازي بنام «شش تار» در زمان مولانا و حتي قبل تر از آن مورد استفاده قرار مي گرفته است.
 
*«تار» در منابع تحقيقي (فارسي، عربي و انگليسي) و تاريخچه تار در موسيقي گذشته ايران
علي بن حسين مسعودي از خاندان حجازي (بغداد ـ درگذشت 345 ق = 957 ميلادي) مورخ، دانشمند و فيلسوف مشهور نيمه اول قرن چهارم هجري كه علاقه شديدي به موسيقي داشته و مطالب و كتب متعددي در اين زمينه همچون اخبار الزمان (تاريخي در 30 جلد)، كتاب الزّلف (راجع به موسيقي و مبحث «مناسبت النغم للاوتار يا مسئله اختلاف فاصله ها و تأثير نغمه ها بر روح و روان آدمي سخن گفته است) و كتاب مروج الذهب و معادن الجوهر [مرغزارهاي طلا و كان هاي گوهر] به رشته تحرير در آورده است. كتاب مروج الذهب مسعودي (نگارش يافته در سال‌هاي 336 ـ 346 ق، با متن عربي و ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمي و فرهنگي وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي، چاپ اول 1344 و چاپ سوم 1365 شمسي، تهران، دو جلد) كه اشتهار وافري در ميان پژوهشگران و محققان موسيقي قديم ايران دارد و همين كتاب در سال 1931 ميلادي توسط جرج فارمر (محقق و موسيقي شناس ايرلندي) به انگليسي نيز ترجمه شده است، در اين کتاب مسعودي به طور كامل به مسأله موسيقي، آلات متعدد موسيقي، ريتم ها، آهنگ ها (نغم) در آلات موسيقي مورد كاربرد يونانيان، بيزانسيان، سوريان، ملل هند، ايران و غيره پرداخته است. در بخشي از همين كتاب (جلد دوم ص 618) به نقل از عبيد ا... بن‌ خرداد‌به نقل مي كند: «... آن گاه ايرانيان تار را در مقابل عود و دياتي را در مقابل سه تار و سرياني را در مقابل طبل و سنج را در مقابل ضنج ساختند. موسيقي ايرانيان به وسيله عود و سنج بود كه خاص آن‌ها بود و نغمه ها و آهنگ‌ها و پرده‌ها و دستگاه‌هاي شاهاني داشتند كه هفت دستگاه بود ...»(6)
از اين رو به صراحت مي توان گفت: همزمان با تاريخ نگارش كتاب مروج الذهب، در قرن چهارم هجري و چه بسا قبل از تاريخ نگارش و زندگي علي بن حسين مسعودي (در قرن سوم هجري) سازي بنام «تار» و صد البته متفاوت تر از شكل امروزي و به عبارتي با شكل و ساختماني متفاوت از تار امروزي وجود داشته و مورد استفاده قرار مي گرفته است.
همچنين مي‌توان به آثار عبد القادر مراغه‌اي (ولادت 768 ق = 1366 ميلادي در مراغه ـ وفات 838 ق = 1434 ميلادي) مَشهور به ابن غيبي، - هم عصر حافظ شيرازي - موسيقي‌دان و موسيقي پژوه متخصص در علوم نظري و عملي موسيقي و از مفاخر تاريخ هنر ايران در نيمه قرن هشتم و نهم هجري اشاره كرد. به تعبير مؤلف «نام نامه موسيقي ايران زمين»، عبدالقادر مراغه اي «آخرين نظريه پرداز موسيقي كلاسيك ايران است كه تنها بعد از اوست كه اطلاعات دقيق، موثق و قابل اطميناني درباره مطالب موسيقي (علم الادوار، نوابت، ابعاد موسيقايي، ساز و آلات موسيقي و ...) مي توان يافت» (7)
عبدالقادر مراغه اي در مقاصد الالحان (به تاريخ تحرير 821 هجري قمري) و همچنين در كتاب بسيار ارزشمند «جامع الالحان» ـ مهم‌ترين اثر وي در موسيقي و مشحون از اصطلاحات و شرح آلات موسيقي ـ كه نسخه خطي آن به تاريخ 818 قمري «به خط خوش مراغي» نگارش يافته و در تاريخ 1366 شمسي براي اولين بار در ايران به اهتمام مرحوم تقي بينش (موسيقي پژوه و استاد دانشگاه) از روي نسخه‌هاي خطي موجود در كتابخانه ليدن هلند و نسخه نور عثمانيه تركيه بر آن شرح و تعليق نوشته و منتشر ساخته است. در همين كتاب عبدالقادر مراغه اي در «فصل رابع از باب عاشر، در ذكر اسامي و مراتب آلات الحان» (8) در بخش توضيح «آلات ذوات الاوتار» [آلات موسيقي زهي] به سازهائي چون «شش تاي» (سه نوع)، «يكتاي» ، «ترنتاي» اشاره كرده است.
ظاهراً اين گونه نامگذاري چنان كه در توضيحات مربوط به سازها در آثار عبدالقادر مراغه‌اي ديده مي شود، ناظر به ساختار ساز يا شماره رشته‌ها يا سيم‌هاي آن بوده است؛ از جمله مقاصد الالحان نشان مي‌دهد يكتاي «يكدسته موي اسب داشته» يا بر شش تاي «شش وتر» مي بسته­اند.
از سوي ديگر، هِنري جورج فامر Henry George Farmer  (1882 ـ 1996 ميلادي) ايرلندي ـ انگليسي، موسيقي شناس و محقق در موسيقي مشرق زمين و نويسنده كتاب «تاريخ موسيقي خاور زمين» [ايران بزرگ و سرزمين هاي مجاور](9) كه تحقيقات ارزنده در موسيقي مشرق زمين به خصوص موسيقي ايران و تأثير آن بر موسيقي عرب و برخي كشورهايي ديگر و همچنين آلات موسيقي رايج در آن دوره دارد، در مطالعات متعددش بارها مطالبي راجع به موسيقي ايران از مقام‌ها و سازها و موسيقي‌دان‌هاي ايراني به رشته تحرير در آورده است، با استناد به سفر‌نامه اوليا چلبي (Ewliya Chelebi) ـ از موسيقي شناسان تركيه (عثماني)ـ به شيخ حيدر نامي از بنيانگذاران سلسله صفوي (درگذشت 898 ق مطابق با 1650 ميلادي) اشاره كرده كه اين فرد سازي بنام «چارتار» (Chartar) ساخته بود و در جاي ديگر با تكرار همين مطلب نام آن ساز را چارتار يا چهارتار ذكر مي‌كند. (10)
همينطور، فارمر در بخش تحقيق در سازهاي شرقي (نگارش يافته در سال 1931 ميلادي) علاوه بر شيخ حيدر و چهار تار اختراعي او، مطالبي راجع به «رضا الدين شيرازي» و شش‌تار اختراعي او نگاشته است. بدين ترتيب فارمر شيخ حيدر را مخترع «چهار تار» و رضا‌الدين شيرازي را مخترع «شش تار» معرفي کرده است.
از سوي ديگر فارمر در مقاله ديگر «علي خان تبريزي» را مخترع شش تار (shashtar) يا شش تا معرفي مي‌كند و همچنانكه ذكر گرديد، در جائي ديگر به استناد سفر نامه اوليا چلبي مي‌گويد مخترع شش تار رضا الدين شيرازي بوده است. (12) در اين مقاله فارمر با تفاسيري كه از سازهاي مذكور در جامع الالحان بر اساس نسخه كتابخانه نور عثمانيه كرده است و مخصوصاً از لحاظ موسيقي تطبيقي ارزش خاصي دارد، « شش‌تار» را سازي بين عود و طنبور معرفي مي‌كند. شايان ذكر است كه در برخي از متون موسيقائي، در دوره صفويه از نوازنده‌اي بنام استاد «شهسوار چهارتاري» نيز نام برده شده است.
مرحوم استاد تقي بينش در كتاب شناخت موسيقي ايران در بخش سازهاي آرماني ايران، ذيل مبحث تار و سه تار آورده است: « با آنكه شايد تار، تواناترين و دمسازترين ساز براي اجراي موسيقي ايراني باشد، متأسفانه تاريخ روشن و مشخصي ندارد. عبدالقادر مراغه اي [چنان كه اشاره شد] از سازي به نام «شش تا» يا «شش تاي» با سه گونه نام برده است كه با در نظر گرفتن شهرت تار در خراسان، بويژه مشهد مقدس در بين قديمي‌ها به شش تار، چنين به ذهن خطور مي‌كند كه شايد شش تا يا شش تاري كه عبدالقادر نام برده است همين تار كنوني باشد. اما هيچ يك از اوصاف آن سه گونه شش‌تا يا شش‌تاي با تار كنوني تطبيق نمي كند. مثلاً گونه اي را با كاسه اي به شكل آمرود يا گلابي و به اندازه عود ذكر كرده است، يا گونه ديگري را داراي «اوتار قيصره» يعني سيم ها و تارهاي كوتاه مي‌داند. (مقاصد الالحان ص 126) از طرفي [همچنانكه در سطور فوق ذكر گرديد] فارمر، علي‌خان تبريزي و رضا‌الدين شيرازي را مخترع شش تار معرفي مي‌كند. كه در هر حال گذشته از اين تباين، اساساً بعيد به نظر مي رسد كه تار يكدفعه و ابتدا به ساكن به وجود آمده باشد و اگر آنچه فارمر، ذكر مي كند، صحت داشته باشد بايد علي‌خان تبريزي يا رضا‌الدين شيرازي را از كساني دانست كه در تكميل و اشاعه يا نوازندگي تار دست داشته اند. (13)
اين موسيقي‌پژوه و استاد موسيقي دانشگاه تهران در بخش ديگري از تحقيقات ارزشمند خود در تاريخچه تار با ارائه مدرك مستند که از لحاظ تاريخي در موسيقي معاصر ايران قابل اهميت است، در همان كتاب تصريح مي‌نمايد:
«قديمي ترين نگاره اي كه از تار با همان هيأت فعلي آن شناخته شده نقاشي رنگيني است با امضاي ابوالقاسم و تاريخ 1231 هجري قمري (1816 م) كه بانوي زيبايي را در حال نواختن تار مرصعي نشان مي دهد، بنابراين سرگذشت تار، اين ساز آرماني دوران معاصر ايران همچنانکه تا بدست آمدن مدارک اصيل و جديد در پرده ابهام و ظلمت باقي مي‌ماند. نكته شايان ذكر ديگري كه نقاشي ابوالقاسم به ذهن متبادر مي‌كند شيوه نوازندگي تار است زيرا در نمونه‌هايي كه از استادان تار نظير: آقا حسينقلي ـ ميرزا عبداله و از همه مهمتر در نقاشي صنيع الملك نمودار موسيقي‌دانان زبر دست دوران ناصر الدين شاه قاجار از جمله غلامحسين و آثار علي اكبر فراهاني وجود دارد، آن‌ها تار ايراني را به سبك تار قفقازي بالا و روي سينه خود گرفته‌اند، در صورتي كه در نقاشي كار ابوالقاسم كه فضل تقدم تاريخي دارد، تار روي زانوي نوازنده و در حقيقت به سبك امروزي است» (14)
 
ساز شناسي «تار» ايراني
تار سازي در رده سازهاي زهي مضرابي (سازي كامل از ذوات الاوتار) با اصالت كامل ايراني « داراي نشان هايي از ويژگي‌هاي اصيل و سنتي و قومي ايران» (15) متشكل از كاسه دو قسمتي بزرگ و كوچك به عنوان تشديد كننده صدا كه روي هر دو پوست نازكي كشيده شده است و خرك بر روي آن قرار مي‌گيرد. دسته‌ي بلند تار به طول 46 سانتي متر و عرض 5/3 سانتي متر كه استخواني (استخوان شتر) بر روي آن چسبانده شده، داراي 5/2 هنگام (اكتاو)، وسعت صداست و روي آن پرده‌هائي از جنس روده تابيده يا كات كوت (امروزه بيشتر نخ جراحي) به صورت سه‌لا و چهار‌لا عمود بر دسته با فواصل معين به تعداد 28 پرده بسته مي‌شود. تار اصلي ترين و مهم ترين ساز موسيقي ايران است كه از باب صدا دهي، صدايي خوش زنگ، پر طنين، گرم و تودماغي دارد و قابليت اجراي تمام حالات موسيقي ايراني را دارد. طول تارهاي معمول در ايران 93 تا 96 سانتي متر و دامنه صوتي آن از Sol4 تا do2 مي‌باشد.
تار ايراني شش سيم دارد: 2 سيم فولادي اول به رنگ سفيد و با صداي do، 2 سيم  دوم زرد برنجي با صداي sol و سيم پنجم سفيد از جنس فولاد و واخوان سيم اول و سيم ششم واخوان برنجي است كه با مضرابي از يك تيغه فلزي آميخته به موم نواخته مي شود.
البته در فرهنگ­ها و ماخذ نه چندان قديمي به تار  5 سيمه نيز اشاره شده است كه گويا سيستم ششم تار را درويش‌خان (از نوازندگان چيره­دست تار در دوره­ي قاجار) بدان اضافه كرده است و جاي سيم­هاي فولادي و آلياژهاي مسي، زه و ابريشم مورد استفاده قرار مي­گرفت.
 
تار آذربايجاني و تاريخچه­ي آن
تار آذربايجاني كه بنام تار قفقازي نيز اشتهار دارد، تاري با مشخصات ويژه خود با ظاهرساختاري شبيه به تار موسيقي ملّي ايران، اما در جزئيات اعم از تعداد سيم­ها گوشي­ها، پرده­ها، وسعت صوتي، طرز نواختن و ... متفاوت است. تار آذربايجاني 11سيم دارد. «از يازده سيم موجود در آن شش سيم مختص انگشت­گذاري، يك سيم بم و چهار سيم به نام سيم زنگ يا جينگره است و از 22 پرده فقط پنج پرده اجراي فواصل ثلث پرده را تعهد مي­نمايد، و محدوده­ي دو نيم اكتاو اين ساز با افزون سپرده وسعت يافته است»
تار قفقازي يا تار يازده سيمي در كمتر از يكصدوپنجاه سال  پيش در محدوده­ي زماني 1870يا 1875 ميلادي توسط صادق جان اسد اوغلي اهل شوشا، قره­باغ آذربايجان با اقتباس از تار ايراني رايج در آن زمان (و در اصل برگرفته از رباب ايراني) ساخته شد. تار ابداعي او در مقايسه با شكل تار ايراني داراي كاسه­اي با حجم كوچكتر- كه مناسب روي سينه نواختن است- و با تكنيكي متفاوت و دسته­اي كوتاه با 5 سيم واخوان اضافي است. در اين ساز براي مقاومت بيشتر در برابر فشار سيم­ها، ميله رابط درون كاسه قرار داده و بر روي كاسه آن پوست ضخيم­تر دل گاو انداخته شده تا مناسب آب و هواي مرطوب منطقه به دليل همجواري آذربايجان و منطقه قفقاز با دريا شود. در صورتي كه از لحاظ فيزيكي و آكوستيك خاستگاه تار ايراني از لحاظ ساختاري و نوع پوست نازك كاسه شهرهاي مركزي ايران و محل­هاي كم مرطوب همچون اصفهان، شيراز و خراسان  بوده است.
تار قفقازي يا تار آذربايجاني بنا به پژوهش­هاي ورتكف Vertkov و ديگر صاحب نظران آذربايجان، تا پيش از قرن 12 هجري (اواخ قرن 18 ميلادي) در قفقفاز ديده نشده است.
آنچه ذكر آن ضروري است تا پيش از سال 1828ميلادي ناحيه قفقاز قبل از معاهده ننگين تركمنچاي و گلستان جزو ملك ايران بزرگ بوده و بايد دقت شود در محدوده­ي زماني تولد تا وفات ميرزا صادق جان اسداوغلي (شوشا 1846- 1902م) استاد تار- آقا علي اكبر فراهاني- و ديگر نوازندگان اين ساز، در دربار ناصرالدين شاه بوده­اند و از زمان جدائي قفقاز از ايران تا پيدايش هنر عكاسي هيچ مدركي[حتي نگاره و نقاشي] درباره تار از اين ناحيه وجود ندارد و فقط از نيمه دوم قرن 18 به بعد چند عكس از نوازنده­ي تار و كمانچه موجود است. (16)
در صورتيكه كه علاوه بر مدارك مكتوب موجود و مستندات تاريخي، ادبي پژوهشي كه در سطور فوق  ذكر گرديد. تار ايراني مدت­ها قبل­تر از پيداش تار آذربايجاني ، هنر موسيقي ايران زمين را همراهي مي­كرده است. به طوري‌كه در نقاشي مربوط به عهد صفوي(سال 1080هجري مطابق با 1669 ميلادي – نقاشي­ها كاخ هشت بهشت اصفهان- زني  در نواختن تار با شكل و شمايل تقريبي امروزي، مشاهده مي­شود و در دو تصوير بدست آمده ديگر كه يكي در سال 1775 ميلادي و ديگري در سال 1790 ميلادي در  شيراز از تار نقاشي شده، نشان مي­دهد نواختن اين ساز در دوره­ي زنديه در شيراز متداول و مرسوم بوده است. كما اينكه در رسائل موسيقي و تذكره­ها، نام نوازنده­ي مشخصي از اين ساز در دوره‌ي زنديه ديده نمي­شود.
 
كلام پاياني
آنچه واضح و مبرهن است، به دليل كم‌كاري يا عدم اهميت دادن به ميراث فرهنگي و هنري ايران توسط مسئولان فرهنگي مربوط، دست درازي و بهره­برداري از سفره­ي رنگين ميراث فرهنگي ايران فقط به كشور جديدالتأسيس جمهوري آذربايجان محدود نمي­شود. در گذشته­اي دور، اعراب ساز بربط ايراني را از ما گرفته و بنام عود به جهانيان شناسانده­اند بطوري‌كه امروزه بسياري اين ساز را سازي عربي مي­دانند، همچنين مفاخر، مشاهير و دانشمندان بزرگ ما را همچون ابونصر فارابي، ابن سينا، ابويحان بيروني و ...تصاحب نموده­اند. تركيه در سال­هاي اخير و در اقدامي مشابه به اعتبار آرامگاه مولانا، دست به ثبت «مراسم دراويش مولوي» زد. بدون آنكه به پارسي بودن اين شاعر و عاف ايراني­تبار، اشاره­اي داشته باشند.
از اينرو آذربايجان دوباره مي­تواند درصدد معرفي«نظامي گنجوي» خالق پنج گنج و ديگر آثار عرفاني ادبيات فارسي، را به بهانه متولد شدن در شهر گنجه به عنوان يك شخصيت فرهنگي تركي به يونسكو معرفي نمايد. و فردا فضولي و پس فردا ..و...
بيائيم كمي كلاهمان را عقب­تر بگذاريم و افق ديدمان را گسترده­تر نمائيم. ميراث فرهنگي و هنري اين كهن مرز وبوم به عنوان  هويت و شناسنامه­ي تاريخي ابا و اجدادي ما است. پيش از آنكه كمي دير شود، داشته­هايمان را ارج نهيم و حداقل در مورد آلات موسيقي كمانچه ( كه در تيررس تصاحب آذربايجان است) و ساز ملّي سنتور (كه به دليل اشتراكات و استفاده در چين )، مي­تواند مدعي باشند را در يابيم.
پي‌نوشت:
    مصاحبه يدا ... پرمون، رييس مرکز مطالعات پاسداري از ميراث فرهنگي ناملموس در آسياي غربي و مرکزي در گفتگو با خبرگزاري مهر
    بينش، محمدتقي، شناخت موسيقي ايران، انتشارات دانشگاه هنر، تهران 1376، ص 117
    يادداشت‌هاي دکتر معين بر برهان قاطع محمدبن خلف تبريزي، انتشارات ابن سينا، 1342- تهران، ذيل واژه
    کريم‌نژاد، جواد، فرهنگ واژگان و اصطلاحات موسيقي در آثار شهريار، ذيل واژه تار، انتشارات ريتم- تبريز، زير چاپ
    حديقه‌الشعرا، سيد احمد ديوان بيگي شيرازي، نشر زرين، 1364 تهران، [نقل از واژه‌نامه موسيقي]
    براي اطلاعات بيشتر به نام نامه موسيقي ايران زمين، ص 499 ذيل مدخل «مسعودي» اثر پژوهشگر ارجمند، جناب مهدي ستايشگر مراجعه فرمائيد.
    ستايشگر، مهدي، نام نامه موسيقي ايران زمين، جلد سوم، انتشارات اطلاعات، تهران 1376، ص 478
    عبدالقادر مراغه‌اي، جامع‌الالحان، به اهتمام تقي بينش، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران 1366، ص 199
    A Histo of Arbin Miusic ، ترجمه بهزادباشي، نشر آگاه، چاپ اول، تهران- زمستان 1366
    بينش، محمدتقي، شناخت موسيقي ايران، انتشارات دانشگاه هنر، چاپ اول، تهران 1376، ص 153
    نام نامه موسيقي ايران زمين، ص 413
    نقل از  پيشين، ص 154- اصل نوشته: Farmer , H.G , Studies in Oriental Music-2, Frankfurt 1986- P. 672
(مجموعه آثار و مقالات فارمر درباره موسيقي شرقي که به سال 1986 م در فرانکفورت به طبع رسيده است)
13  و 14.  همان، صص 155-153
15.  واژه نامه موسيقي ايران، ص 217
16. ف. شوشينسکية موزيکچيهاي خلق آذربايجان، باکو، 1985ع ص 9
 * خوانندگان محترم براي اطلاعات بيشتر از تاريخچه آلات موسيقي آذربايجان و نقاشي هاي تار قبل از قرن نوزدهم مي توانند به کتاب آلات موسيقي آذربايجان، نوشته م، کريم اف، باکو 2009 نيز مراجعه فرمايند.
کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید:
Happy sad wonder fear Hate angri
ارسال نظر
نام:
پست الکترونیک:
نظر :
سوال امنیتی :
? 7 + 6

  آخرین اخبار
جشنواره 26 آذربايجان شرقي الگويي براي سال هاي آتي خواهد بود
حمل زباله بر روي اتومبيل باز هم حادثه آفريد/ شهروندان از باکس‌هاي زباله استفاده کنند
مناطق 6 و 7 تبريز به بافت ارزشمند شهر تبديل مي‌شود
نتايج قطعي انتخابات در حوزه تبريز، آذرشهر و اسکو مشخص شد
فعاليت مدارس سه حوزه انتخابيه آذربايجان شرقي، فردا با 2 ساعت تاخير
نبايد نسبت به تعيين سرنوشت خود بي تفاوت باشيم
حماسه حضور در انتخابات امروز تکميل مي شود؛ تبريزي‌ها با شور و شوق پاي صندوق‌هاي راي آمده‌اند
ورزش و سلامتي کارکنان
توسعه فضاهاي تفريحي تبريز با احداث شهربازي‌هاي جديد
خطوط توليد تراکتورهاي ايراني در خارج از کشور به چهار خط افزايش مي يابد
  پربازدیدترین اخبار
حماسه حضور در انتخابات امروز تکميل مي شود؛ تبريزي‌ها با شور و شوق پاي صندوق‌هاي راي آمده‌اند
فعاليت مدارس سه حوزه انتخابيه آذربايجان شرقي، فردا با 2 ساعت تاخير
نتايج قطعي انتخابات در حوزه تبريز، آذرشهر و اسکو مشخص شد
خدمت به مردم افتخاري براي قرارگاه پيشرفت و اباداني
نبايد نسبت به تعيين سرنوشت خود بي تفاوت باشيم
اصحاب فرهنگ و هنر پاي کار انقلاب هستند
مناطق 6 و 7 تبريز به بافت ارزشمند شهر تبديل مي‌شود
تاسيس انجمن اسلامي دانشجوبان آرمانخواه تبريز
جشنواره 26 آذربايجان شرقي الگويي براي سال هاي آتي خواهد بود
حمل زباله بر روي اتومبيل باز هم حادثه آفريد/ شهروندان از باکس‌هاي زباله استفاده کنند
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب گاه محفوظ است.