1394/04/24 - 14 : 28
کد خبر: 3865
«عمو برات» خوش سليقه‌ترين کارگر دنيا
احرارنيوز:شايد باورتان نشود اما دورافتاده ترين سرويس بهداشتي عمومي در تهران تمام زندگي يک پيرمرد 63ساله است. آنقدر که بخشي از درآمدش را صرف زيباسازي آن مي‌کند.

سراپا سفيد پوشيده است با ريش هاي سفيدي که به لباس هايش هم مي آيند و با دستان زخمي پر از بريدگي و خون مردگي که به دردشان پا نمي دهد. چون هنوز براي کار کردن به آنها احتياج دارد. کار جوهره پيرمرد63 ساله قوچاني است. چيزي که او را بعد از سه سال بازنشستگي هنوز به اين پارک وصل کرده است و نمي تواند از آنچه اينجا بنا کرده دل بکند.

ساده و بي شيله پيله حرف مي زند. بين هر دوتا جمله دعايمان مي کند و احوالمان را مي پرسد و ناراحت است که ماه رمضان به ديدنش آمده ايم و براي پذيرايي دستش بسته است. در يک روز گرم تابستاني براي ديدن «برات طريقتي» يا همان «عمو برات» به بزرگترين پارک تهران در کنج نقشه پايتخت رفتيم تا از او درباره زندگي و کارش در متفاوت ترين سرويس بهداشتي بپرسيم.

اوايل همه مخالف بودند

عموبرات متولد 1332 در قوچان است. از بيست سالگي که پايش را به تهران گذاشته در سالن هاي غذاخوري و تالارهاي پذيرايي کار کرده است. حالا هم بيشتر از 10سال است که در پارک آزادگان واقع در جنوب شرقي پايتخت کار مي کند. ? فرزند دارد و به ما مي گويد يکي از پسرهايش که کارشناسي ارشد خوانده همين روزهاست که بايدسربازي برود. وقتي از اين سرويس بهداشتي عجيب و گلکاري شده مي پرسيم برمي گردد به 7 سال پيش، به زماني که تصميم گرفت محل کارش که شايد به نظر برخي افتخارآميز نباشد را زيبا کند: « ? سال پيش گلکاري و تزئين اين دستشويي را آغاز کردم. خيلي با خوشحالي و ذوق اين کار را انجام مي دادم. اما برخي مي گفتند مگر سالن اجلاس است؟ مگر عروسي گرفته اي؟ حتي عده اي مي گفتند مردم خرابشان  مي کنند اما من گوش نمي دادم و کار خودم را مي کردم. اوايل گل‌هاي طبيعي مي آوردم. يکبار همين نزديکي يک کاميون گل و گياه چپ کرد و بارش به زمين ريخت. ديگر گل‌ها به کارش نمي آمدند چندتا برداشتم و اينجا گذاشتم. اما چون درو ديوار را مجبورم با مواد شيميايي بشورم گل‌هاي طبيعي نمي مانند و از بين مي روند. براي همين با گل‌هاي مصنوعي تزيين شان کردم.»

 

ورود با کفش‌ ممنوع!

هزينه تمام گل‌ها و تزيينات دستشويي را خود عموبرات از جيب خودش داده است. از اين بابت هم هيچ نگران نيست چون خودش دوست دارد اين کارها را انجام بدهد. روزهاي اول خانواده هم خيلي باکارش موافق نبودند اما  بعد از آنکه مسئولان و پيمانکاران پارک تحويلش گرفتند و با انعام و کمي اضافه حقوق قدرداني کردند نظرشان عوض شد. واکنش هاي مردم به اين دستشويي زيبا هم بي نظير بوده آنقدر که خودش مي گويد هر روز کلي از مردم انعام مي گيرد و خيلي ها از جاهاي دور براي ديدن اين دستشويي به اين پارک مي آيند. راست هم مي گويد همينطور که داريم با عموبرات حرف مي زنيم پسربچه اي کنار دستشويي دوربين موبايلش را روشن کرده تا از اين مکان شگفت انگيز عکس  و فيلم بگيرد. عموبرات هر لحظه دور اين دستشويي مي گردد و به قول خودش هميشه دستمال به دست ايستاده تا مبادا لک و کثيفي از چشمش جا بيفتد.

تا حرف‌هايش را از زبان خودش نشنويد باور نمي کنيد که شايد همين سرويس بهداشتي تمام دنياي اين مرد باشد. با ذوق عجيبي مي گويد:« خيلي از پارک هاي بالاي شهر من را مي خواهند که بروم متصدي سرويس بهداشتي هاي آنجا باشم. اما هم مسئولان اين پارک اجازه ندادند هم اينکه مسيرش هم برايم خيلي دور بود. خب من خانه ام نزديک همين جاست آنجا رفتن برايم سخت است ضمنا من ? سال براي اين دستشويي زحمت کشيدم. ديگر از سن من گذشته که بروم جاي ديگري همه چيز را از صفر شروع کنم. مردم اينجا همه مرا مي شناسند کلي دعايم مي کنند. هربار مي آيند با من سلام و عليک مي کنند و با من عکس مي اندازند.»

البته اين دستشويي زيبا قوانيني هم دارد. شما بايد به محض ورود کفش‌هايتان را در آوريد و با دمپايي هاي تميزي که عمو برات برايتان گذاشته به داخل دستشويي برويد و روي فرش هايش راه برويد. او هم قول مي دهد در زمان استفاده شما از سرويس بهداشتي از کفش هايتان مراقبت کند. اگر هم برگشتيد و با يک ليوان آب خنک مواجه شديد تعجب نکنيد چون عموبرات هواي مهمان هايش را دارد.

اين دستشويي رقص نور دارد!

تمام فکر و ذکر عمو برات اين دستشويي است. آنقدر که شب ها خوابش را مي بيند: «اين دستشويي همه زندگي من است. من شب‌ها خواب اينجا را مي بينم. مثلا خواب مي بينم کثيف شده يا اينکه خداي نکرده آتش گرفته و با استرس از خواب بيدار مي شوم.» تزئين اين دستشويي تنها ايده اش نيست. او به تازگي قفسه هايي خريده که مي خواهد براي راحتي مردم داخل دستشويي ها نصب کند تا با خيال راحت وسايل و تلفن همراهشان را آنجا بگذارند. براي دستشويي رقص نور و ريسه هاي رنگي هم گذاشته که اگر شب‌ها به اين پارک برويد با اين نورهاي رنگي راحت آنجا را پيدا مي کنيد. اما آخرين ايده اش براي اينجا خريد بلندگو و باند است. عموبرات مي خواهد براي کساني که از اين سرويس بهداشتي استفاده مي کنند موسيقي پخش کند. وقتي مي گويم اصلا اين فکرها چطوري به ذهنش مي رسد فقط يک جواب ساده مي دهد: «من اينجا را خيلي دوست دارم. برايش همه کار مي کنم» با اينکه اين پارک دستشويي هاي زيادي دارد هيچ کدام شبيه دستشويي عموبرات نيست. به خاطر همين مي گويد بعضي ها براي دستشويي رفتن حاضرند مسير زيادي را بيايند تا از اين دستشويي استفاده کنند. اما کارهاي عموبرات فقط به اين دستشويي ختم نمي شود. او هرازچندگاهي به خارج از شهر مي رود و از کارخانه هاي سيمان و بيابان ها براي کارگران پارک کيسه جمع مي کند تا آنها نخاله و چمن ها را داخلش بريزند. تا حالا هم کلي پول و کيف پيدا کرده که تا پيدا شدن صاحبشان در اتاقش از آنها نگهداري مي کند. براي همين شايد گفتنش اغراق نباشد که برکت اين پارک به عمو برات بسته است.

مردم براي تشکر من هديه مي دهند

متصدي زيبا ترين سرويس بهداشتي دنيا براي خودش خيلي معروف است. همان اول هم که سراغش مي رويم با لحن مهرباني ما را پذيرا مي شود و مي گويد: « من مخلص همه خبرنگارها هستم.» تا الان هم با کلي رسانه هاي ايراني و خارجي حرف زده و از همين طريق يک کربلا و مکه رفته است.

با شرم و خجالتي مي گويد: «يکي از دفعاتي که به برنامه اي دعوت شدم. خانمم گفت که بگو باغبان هستي و حالا همچين کاري هم کرده اي. من را به همين اسم معرفي کردند اما وقتي برنامه شروع شد گفتم که من مسئول اين دستشويي هستم. من به کارم افتخار مي کنم. افتخار دارد که پيرمرد بي سوادي مثل من در اين سن و سال اينطوري کار مي کند. خيلي هم کارم را دوست دارم.» بسياري از رسانه هاي خارجي نيز سراغ عمو برات رفته اند: «يکبار يک نفر از خارج آمده بود تا با من مصاحبه کند. بعد از مصاحبه به من خرده گرفتند که مي داني با رسانه بيگانه حرف زدي؟ من هم گفتم من که اين چيزها را نمي دانم. من گفتم من خاک پاي مردم ايران هستم.»

عموبرات شب‌هاي تعطيلي که پارک شلوغ مي شود دلش نمي آيد ? شب در ها را ببندد و برود. براي همين اگه ايام تعطيل به چند روز هم بکشد عموبرات شب ها پارک مي خوابد تا مهمانان پارک معذب نباشند. مردمي هم که او را مي شناسند برايش هديه مي آورند از چيزهاي کوچک بگيريد تا کت و شلوار و پارچه. همين محبت هاست که عموبرات را بعد از سه سال بازنشستگي اينجا نگه داشته است و با افتخار مي گويد: «در خيلي از سخنراني ها و همايش ها از من حرف مي زنند و به کارمندانشان مي گويند من را الگو قرار دهند.»

 

دلم مي خواهد بروم مسجد کوفه خدمت کنم

عمو برات از خارج از کشورهم مشتري دارد. خودش مي گويد تنها آرزويش اين است که يکبار ديگر کربلا برود. با خوشحالي مي گويد که مسجد کوفه از او خواسته اند که برود مسئوليت سرويس بهداشتي آنجا را به عهده بگيرد. اين جمله را با خوشحالي مي گويد انگار که توي دلش قند آب مي شود بعد هم ادامه مي دهد که اگر بتواند مي خواهد با خانمش برود آنجا و باقي عمرش را آنجا خدمت کند و چه چيزي بهتر؟ مصاحبه که تمام مي شود باهمان ژست ساده کارگري اش مي ايستد و چندتايي عکس مي گيرد. پشت سرمان دعا مي کند و آخر سر با صداي بلند مي گويد اگر مشهد بروم زير ايوان طلا برايتان مخصوص صلوات مي فرستم

عطيه همتي

کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید:
Happy sad wonder fear Hate angri
ارسال نظر
نام:
پست الکترونیک:
نظر :
سوال امنیتی :
? 2 + 6

  آخرین اخبار
در موضوع قطعي برق شب يلدا، حال مردم رعايت شود
محدوده تردد ارس پلاکها افزايش يافت
تمام ادارات و دستگاه هاي اجرايي آذربايجان‌شرقي پنجشنبه فعال هستند
ثبت عميق‌ترين گمانه اکتشافي شمال‌غرب کشور در شرق معدن مس سونگون
ساعت کاري ادارات تا پايان بهمن ماه تغيير کرد
تجهيز و توانمندسازي آزمايشگاه مدارس آذربايجان‌شرقي
کلاس هاي دانشگاه هاي آذربايجان شرقي تا پايان هفته مجازي است
ستارخان به صحنه بازگشت
تبريز تبديل به کارگاه عمراني کلانشهرهاي کشور شده است
تعطيلي مدارس و ادارات آذربايجان‌شرقي براي سومين روز متوالي
  پربازدیدترین اخبار
ساعت کاري ادارات تا پايان بهمن ماه تغيير کرد
تجهيز و توانمندسازي آزمايشگاه مدارس آذربايجان‌شرقي
کلاس هاي دانشگاه هاي آذربايجان شرقي تا پايان هفته مجازي است
محدوده تردد ارس پلاکها افزايش يافت
در موضوع قطعي برق شب يلدا، حال مردم رعايت شود
ادارات آذربايجان شرقي امروز باز است
تمام ادارات و دستگاه هاي اجرايي آذربايجان‌شرقي پنجشنبه فعال هستند
فرزندآوري در دنياي پرچالش: از سياست‌هاي دولتي تا واقعيت‌هاي اجتماعي و فرهنگي
ثبت عميق‌ترين گمانه اکتشافي شمال‌غرب کشور در شرق معدن مس سونگون
تبريز در بند ترافيک: آيا هوشمند سازي حمل و نقل عمومي و فرهنگسازي مي تواند راهگشا باشد؟
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب گاه محفوظ است.