احررنيوز:استاندار آذربايجانشرقي يادداشتي براي قواصان شهيد نوشت .
متن يادداشت اسماعيل جبارزاده به شرح زير است
“ بسم الله الرحمن الرحيم
اروند به اشتياق، آغوش موجهاي خود را در امتداد فرات باز کرده بود.
اين بار نه خورشيد که ماه به انتظار نشسته بود.
عاشورا در شب تکرار ميشد و به جاي زمين تفتيده، آب خروشان بستر حماسه شده بود.
کربلا اما کربلا بود، کربلاي 4
عباس و قاسم و اصغر نبودند، سيدالشهداء(ع) قرنها پيش شهيد شده بود، اما نام آنان بر پيشانيبندها نقش بسته بود. گردانهايي مزين به همان نامهاي مقدس به ساحل اروند رسيدند، ستارههاي دنبالهدار يک به يک ميان آب غلطيدند، آه، قرار بود تقدير حماسهاي بس مظلومانه رقم زند، غرش توپها و خمپارهها در خروش بيامان اروند پيچيد، گلولهها بيپروا باريدند، خورشيديها بيرحمانه شکافتند، اروند به سان منا و در امتداد علقمه تا خيمهگاه و گودال قتلگاه قربانگاهي ديگر شده بود.
ستارههاي دنبالهدار «سو قربانلاري» هر کدام پهلو شکافته، تير بر گلو نشسته و خنجر در سينه فرو رفته اما روشنتر از هميشه فروغي ابدي يافته بودند.
... اروند از خروش افتاد، ستارهها را ديد، ضجه زد، خون گريه کرد و لالايي شهادت سر داد:
“ لاي لاي اي جبههلرين يورقوني اي خسته جوانلار، لاي لاي اروند کناريندا قيزيل قانه باتانلار، خوش ياتين اي قوري توپراقلارين اوستونده ياتانلار”
ماه شرمسار از آنچه ديده سر در گريبان افق کرد و رفت، نوبت به خورشيد رسيد، چشمان خود را گشود و به تماشاي مظلوميتي ديگر نشست، حماسه گويي ادامه داشت.
اسارت، قايقهاي شکسته به جاي خيمههاي در آتش سوخته، تازيانههاي شمرها و حرملههاي زمانه و «ستارههاي دست بست.”
... حماسه امروز هم ادامه دارد، شهر را غوغاييست، عطر سيب همه جا پيچيده است، بوي کربلا ميآيد.
ستارههايي دنبالهدار با همان دستهاي بسته بازگشتهاند؛ روشنتر از هميشه.
سو قربانلاري سلام ....
... خوش آمديد.
اسماعيل جبارزاده