احرار: مهماندار قطار در مورد ايثار دهقان فداکار مي گويد: بنظرم کار او چراغ راهيست براي انسانها تا در مواقع اضطراري به نجات ديگران اقدام کنند و از اين نظر داستان ايثارگري او ارزشمند است.»
شب سرد و تاريک يازدهم آذرماه در مسير ميانه به تبريز، قطار به آرامي در حال حرکت بود
در قطار، من، سجاد صفري، خبرنگار جواني هستم که براي تهيه گزارشي در مورد دهقان فداکار، ريزعلي خواجوي، سوار شده ام
با برزو شيخيزاد، مهماندار قطار، آشنا ميشوم و از او ميخواهم تا در مورد دهقان فداکار با من مصاحبه کند.
برزو، مردي مهربان و خوش اخلاق است. او دو دختر دارد و ?? سال است که به عنوان مهماندار قطار کار ميکند.
در مصاحبه، از برزو ميپرسم که اولين بار در چگونه با داستان دهقان فداکار آشنا شده است؟
برزو ميگويد: «وقتي دانشآموز بودم، داستانش را براي اولين بار در کتاب خواندم. اما اين داستان هر باري که از مسير ميانه رد ميشوم، برايم تداعي ميشود.»
سپس از او ميپرسم که به نظرش، دهقان فداکار چه ويژگيهايي داشت که باعث شد چنين اقدامي قهرمانانه اي انجام دهد؟
برزو ميگويد: «مهرباني، صداقت و دل بزرگ باعث شد که دهقان فداکار اين خودگذشتگي را انجام دهد.»
از برزو ميپرسم که آيا ميدانست دهقان فداکار عضو جمعيت هلالاحمر جمهوري اسلامي ايران بوده است؟ او ميگويد: «بله، در رسانهها فيلم عضويت او را در جمعيت هلالاحمر ديدم.»
سپس از او ميپرسم که به نظرش، چرا پيوستن به جمعيت هلالاحمر مهم است؟
برزو ميگويد: «چون آنها داوطلبانه در روزهاي سخت به کمک مردم ميآيند. کمک به آنها افزايش نيرو و توان کمک به مردم است. همچنين آموزش هاي آنها در مواقع بحران به ما کمک ميکند.»
برزو از تجربه شخصي خود در مورد کمکهاي اوليه که از هلالاحمر آموخته است، براي من تعريف ميکند. او ميگويد: « آموزش هاي هلال احمر را در خصوص کمکهاي اوليه ياد گرفته که منجر به نجات دخترش در سن خردسالي ميشود.
وي تعريف ميکند: همسرم وقتي در قطار سر کار بودم با من تماس گرفتم و گفت دخترمان نفس نميکشد. من به او گفتم که مجراي تنفسي او را فوت کند به روشي که از هلال احمر آموخته بودم و او نجات يافت.»
سپس از برزو ميپرسم که اگر در موقعيتي مشابه دهقان فداکار قرار ميگرفت، چه کار ميکرد. او ميگويد: «اگر مهماندار آن قطار بودم، وقتي با او روبرو ميشدم، او را بغل ميکردم و دست و پاي او را براي نجاتمان ميبوسيدم. اگر جاي او بودم، من هم مثل ايشان در نجات انسانها تلاش ميکردم.
بنظرم کار او چراغ راهيست براي انسانها تا در مواقع اضطراري به نجات ديگران اقدام کنند و از اين نظر داستان ايثارگري او ارزشمند است.»
در پايان مصاحبه، از برزو ميپرسم که در آستانه روز جهاني داوطلبان، چه پياميبراي مردم دارد. او ميگويد: «تلاش و خدمت آنها را در زلزله ورزقان، ميانه، سراب و سيل آذرشهر در جستجو و نجات و همچنين در جمع آوري کمکهاي مردميشاهد بوديم. از جمعيت داوطلبان هلالاحمر تشکر ميکنم و از مردم ميخواهم تا در راه خدمت به مردم با هلال احمر همراه شوند.»
مصاحبه با برزو شيخيزاد، مهماندار قطار تبريز به مشهد، پايان مييابد. من از او براي وقت و همکاري تشکر ميکنم و از قطار پياده ميشوم.
در حالي که از دور ميشوم، به داستان دهقان فداکار فکر ميکنم. داستاني که يادآور ايثار و از خودگذشتگي انسانهايي است که در بحران واقعي، جان خود را براي نجات ديگران به خطر مياندازد.
داستاني که اميد و انگيزه را در دلها زنده نگه ميدارد.