1402/02/14 - 19 : 38
کد خبر: 35491
قتل پسرسرکش به دست پدر عصباني در تبريز / حکم پدر صادر شد
احرار: پدر تبريزي که 23 آبان ماه سال 1400 به دنبال درگيري لفظي پسر 17 ساله خود را در يکي از کوچه هاي تبريز به قتل رسانده بود، در شعبه اول دادگاه کيفري يک آذربايجان شرقي به سه سال حبس محکوم شد.

ساعت 11 ظهر 23 آبان ماه سال 1400 بود که گزارش قتل دردناک پسري جوان به تيم جنايي پليس آگاهي تبريز گزارش و تيمي از ماموران براي بررسي صحنه جرم و کشف رمز و راز اين جنايت هولناک به همراه بازپرس ويزه قتل به محل حادثه اعزام شدند.
کارآگاهان به محض رسيدن به کوچه، با انبوهي از جمعيت مواجه شدند که مات و مبهوت وسط کوچه حلقه زده اند و وسط اين حلقه مملو از جمعيت، جسم بي جان پسري جوان افتاده و مادرش بالاي سرش شيون و گريه سر مي دهد؛ گريه اي که دل هر شنونده اي را به درد مي آورد.
در جايي دور از اين جمعيت و در گوشه اي خلوت، پدر اين جوان روي زمين نشسته و سرش را ميان دستانش گرفته است. طوري که انگار کل دنيا روي سرش خراب شده است.
اما همسايه ها به محض مشاهده پليس به سمت آنان حرکت کرده و پرده از راز اين جنايت برداشتند و گفتند: پدر اين جوان، وي را کشان کشان از خانه به کوچه آورد و با استفاده از روسري خفه اش کرد.
با اظهارات همسايگان و شاهدان ماجرا، کارآگاهان پدر مقتول را دستگير و پدر در همان بازجويي اوليه به جرم خود اعتراف کرد.
گفتگو با پدري که قاتل پسرش شد

چند سال است که ازدواج کرده اي؟
34 سال قبل، وقتي 21 ساله بودم با دختر مورد علاقه ام ازدواج کردم. دختري که همه زندگي ام است و جانم را هم برايش مي دهم. حاصل اين ازدواج 2 پسر و يک دختر بود، فرزنداني که با تولد هرکدام خداوند را هزاران بار شکر مي گفتيم.

 از پسرتان برايمان بگوئيد؟
پسرم علي، فرزند آخرمان بود؛ روي چشمانمان بزرگش کرديم. برايش برنامه ها و آرزوها داشتيم. اما وقتي 12 ساله شد رفت و آمد وي با دوستان ناباب آغاز شد. دوستاني که هرچه مي کشيديم از دست آنان بود، دوستاني که زندگي من و پسرم و خانواده ام را نابود کردند. دوستاني که ما را به خاک سياه نشاندند. از وقتي با دوستان ناباب رفت و آمد کرد، به مصرف مشروبات الکلي نيز روي آورد.
از دست کارهاي علي، روزگار من و مادرش هميشه سياه بود، حتي يک روز خوش هم نداشتيم. تمام تلاش خود را براي ترک کردنش انجام داديم. حتي با صاحب کارخانه اي که خودم در آن مشغول به کار بودم، صحبت کردم و علي در آن مشغول به کار شد. اما بعد از مدتي با بهانه گيري هاي مختلف ديگر سرکار نرفت.

 چگونه متوجه اعتياد علي شديد؟
هميشه سرگردان و بيکار بود و با گردن کلفتي، از مادرش پول مي گرفت. ساعت 2  شب به خانه مي آمد و تا ظهر مي خوابيد. اما در کمال تعجب متوجه شديم علي چند روزي است که صبح ها برخلاف روزهاي گذشته اول وقت بيدار مي شود . با توجه به غيرعادي مسئله، با همسرم تصميم گرفتيم وي را تعقيب کنيم.
در حين تعقيب با صحنه اي مواجه شديم که در آن لحظه، کل دنيا روي سرمان آوار شد. صحنه اي که با ديدن آن، هزاران بار آرزوي مرگ کرديم. صحنه اي که کمرمان را شکست و از کل دنيا نااميدمان کرد. صحنه اي که ديدن آن، براي هر پدر و مادري زجرآور است. آن صحنه چيزي جز لحظه "گل" کشيدن جگرگوشه يمان روي صندلي پارک نبود. ديديم علي روي صندلي پارک نشسته و در حالت کاملا خماري قرار دارد. فقط خدا مي داند آن لحظه من و مادرش چه حالي داشتيم.

 تا به حال علي بازداشت هم شده بود؟
در آن لحظه با پليس 110 تماس گرفتيم تا بلکه با بازداشت شدنش، اندکي سرعقل بيايد. علي از پارک رفت، برگشتيم به خانه و در حين برگشت علي را در کوچه ديديم که به سمت خانه مي رود. سريع با پليس 110 تماس گرفتيم و علي بازداشت شد اما خيلي زود آزاد شد.

بعد از آزادي رفتار علي تغييري کرده بود؟
اما علي بعد از بازگشت از کلانتري، تمام شيشه هاي خانه و کنترل تلويزيون و... را شکست. در آن لحظه آنقدر عصباني شدم که سيم تلويزيون را کشيدم و دور گردن علي حلقه زدم؛ ولي مادرش آنقدر داد و فرياد کرد که همسايه ها ريختند و وي را از دستم گرفتند. در همان لحظه، علي را به بيمارستان رازي برده و به مدت 9 روز در آنجا بستري کرديم.
اما بستري در بيمارستان تنها در حد چند روز تاثيرگذار بود. بعد از چند روز همان آش و همان کاسه؛ دوباره گل کشيدن ها و آزار و اذيت هاي فراوان علي شروع شد. 

 آيا دوباره فکري به استخدام و کار کردن وي کرديد؟
بله، با خواهش و التماس در کارخانه اي که يکي از اقوام در آن مشغول به کار بود، علي را استخدام کرديم. اما اينجا هم بعد از مدت کوتاهي، با بهانه گيري هاي مختلف حاضر به کار نشد.
من و مادرش آنقدر از دست کارهاي علي درمانده شده بوديم که گفتم: "عيب ندارد علي جان تو اصلا کار هم نکن؛ من ماهيانه تا 2 ميليون تومان بهت مي دهم، ولي فقط آبرومندانه زندگي کن" ولي اصلا گوش هاي علي به اين حرف هاي من بدهکار نبود.  

از جزئيات روز حادثه برايمان بگوييد؟
روز حادثه، طبق معمول ساعت 6 و نيم صبح از سرکار به خانه برگشته و از کمد پتو برداشتم تا بخوابم. چشمانم گرم خواب ميشد که متوجه شدم علي بيدار شد. سيگار و فندک خود را از روي لباسشويي برداشت و بالاي سر مادرش ايستاد و از او پول خواست. ولي مادرش گفت: "ديگر پولمان تمام شده است و چيزي نداريم به تو بدهيم". ولي علي اصلا دست بردار نبود، از خانه بيرون رفت و اندکي بعد دوباره برگشت و باز تقاضاي پول کرد. اين بار مادرش گفت: "به خدا چيزي نداريم که به تو بدهيم، ولي صبر کن ببينم مي توانم از همسايه ها يا کسي پول قرض کنم و به تو بدهم"
مادرش چادر سر کرد و همراه علي از پله ها پايين رفتند. ديدم سر و صدايشان زياد شد، چرا که علي اصلا زير بار نمي رفت و مي گفت الا و بلا بايد پول بدهي؛ از علي خواهش کردم ساکت شود، چرا که الان تمام همسايه ها خواب هستند و اين همه سر و صدا براي همسايه ها اذيت کننده است.
ولي علي رو به من فحش هاي ناسزا داد. من هم گلداني را که در راهرو بود برداشتم و به سمت علي پرت کردم. علي از پله ها بالا آمد و کشيده اي به من زد. در اين حين آنقدر عصباني شدم که چادر را از سر همسرم برداشتم و دور گردن علي گره زده و وي را از پله ها به پايين بردم. وقتي به کوچه رسيدم چنديم گره محکم دور گردنش زدم و با خود کشيدم. همسرم مدام جيغ مي زد و از همسايه ها تقاضاي کمک مي کرد. تمام همسايه ها به کوچه ريختند. اما اجازه ندادم کسي نزديک شود و مداخله کند.
بعد از فوت علي، چون شلوار خانگي پوشيده بودم به خانه  برگشته و شلوار بيرون پوشيده و به کوچه رفته و از همسايه ها خواستم تا با پليس تماس بگيرند. بعد از آمدن پليس، خود را تسليم آنان کردم. در آن لحظه واقعا مغزم قفل کرده بود.
اين پدر در پايان سخنان خود و درحالي که اشک از چشمانش جاري مي شد گفت: علي پسر بسيار پاک و با ناموس و درستي بود، تنها مشکل اش مصرف مواد مخدر بود. او را کشتم چون بعد از من چه کسي مي خواست مخارج وي و موادش را بدهد. بعد از من چيکار مي خواست بکند.
در اين سال ها علي مرا بسيار اذيت کرده بود، از دست وي روز و شب و آرامش و آسايش نداشتم. تمام آبرويم را در محله و کوچه برده بود. اما من او را حلال کردم و اميدوارم هميشه روحش در آرامش باشد.
بنا بر اين گزارش، پرونده اين پدر براي صدور راي از شعبه 6  دادسراي عمومي و انقلاب تبريز به شعبه اول دادگاه کيفري يک استان ارسال و قضات دادگاه راي به 3  سال حبس اين پدر صادر کردند.
انتهاي پيام/

 

رکنا

کلیدواژه ها:
احساس خود را نسب به این خبر در قالب یکی از شکلک ها بیان کنید:
Happy sad wonder fear Hate angri
ارسال نظر
نام:
پست الکترونیک:
نظر :
سوال امنیتی :
? 2 + 5

  آخرین اخبار
برخورد صاعقه در جلفا جان مرد 50 ساله را گرفت
سد نهند تبريز سرريز شد
تقويت روابط عمومي يک ضرورت است/ رونمايي از نسخه جديد سايت نظام مهندسي استان
دوران تحصيل دانشجويان سابقه کار مي شود
بيانيه هيات رييسه شوراي هماهنگي روابط عمومي هاي آذربايجان شرقي
جشنواره 26 آذربايجان شرقي الگويي براي سال هاي آتي خواهد بود
حمل زباله بر روي اتومبيل باز هم حادثه آفريد/ شهروندان از باکس‌هاي زباله استفاده کنند
مناطق 6 و 7 تبريز به بافت ارزشمند شهر تبديل مي‌شود
نتايج قطعي انتخابات در حوزه تبريز، آذرشهر و اسکو مشخص شد
فعاليت مدارس سه حوزه انتخابيه آذربايجان شرقي، فردا با 2 ساعت تاخير
  پربازدیدترین اخبار
مناطق 6 و 7 تبريز به بافت ارزشمند شهر تبديل مي‌شود
نتايج قطعي انتخابات در حوزه تبريز، آذرشهر و اسکو مشخص شد
تاسيس انجمن اسلامي دانشجوبان آرمانخواه تبريز
جشنواره 26 آذربايجان شرقي الگويي براي سال هاي آتي خواهد بود
حمل زباله بر روي اتومبيل باز هم حادثه آفريد/ شهروندان از باکس‌هاي زباله استفاده کنند
بيانيه هيات رييسه شوراي هماهنگي روابط عمومي هاي آذربايجان شرقي
برخورد صاعقه در جلفا جان مرد 50 ساله را گرفت
تقويت روابط عمومي يک ضرورت است/ رونمايي از نسخه جديد سايت نظام مهندسي استان
دوران تحصيل دانشجويان سابقه کار مي شود
سد نهند تبريز سرريز شد
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب گاه محفوظ است.